هاوپۆل: فارسی
يحتل أكثر من 6000 من السكان الأصليين من العديد من الشعوب المختلفة العاصمة الفيدرالية للإقليم الذي تهيمن عليه الدولة البرازيلية ، للصراخ ضد الإبادة الجماعية والإقصاء. احتراما لحقوقهم، وضد التعدين وتدمير الطبيعة واستغلالها وترسيم الأراضي. كل الدعم للشعوب الأصلية!
بیش از ۶۰۰۰ نفر از بومی از بسیاری از خلقهای مختلف، پایتخت فدرال قلمرو تحت سلطه دولت برزیل را اشغال می کنند تا علیه نسل کشی و محرومیت فریاد بزنند. از احترام به حقوق انها، علیه معدن، تخریب و بهره برداری از طبیعت و تعیین مرز زمین. حمایت از مردم بومی!
زیاتر لە ۶،۰۰۰ کەسی بوومی لە چەندین خەڵکی جیاواز پایتەختی فیدراڵی ئەو ناوچەیەیان داگیرکردووە کە دەوڵەتی بەڕازیل بەسەری زاڵە، بۆ هاوارکردن دژی جینۆساید و پەراوێزخستن. لەبەر ڕێزگرتن لە مافەکانیان، دژی کانزادەرهێنان، وێرانکردن و بەکارهێنانی سروشت و سنووردارکردنی زەوی. هەموو پشتیوانییەک بۆ خەڵکی بوومی.!
منشور مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران
منشور مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران
ترجمە: انگلسی ترجمە: فرنسی ترجمە: آلمانی
مردم شریف و آزاده ایران!
در چهل و چهارمین سالروز انقلاب پنجاه و هفت، شیرازه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور به چنان گردابی از بحران و از هم گسیختگی فرو رفته است که هیچ چشمانداز روشن و قابل حصولی را نمیتوان برای پایان دادن به آن در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور بود. هم ازاین رو است که مردم ستمدیده ایران _ زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب _ با از جان گذشتگی کم نظیری خیابانهای شهرها را در سراسر کشور به مرکز مصافی تاریخی و تعیین کننده برای خاتمه دادن به شرایط ضد انسانی موجود تبدیل کردهاند و از پنج ماه پیش _ به رغم سرکوب خونین حکومت _ لحظهای آرام نگرفتهاند.
پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز بهدست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کوئیرها، نویسندگان و عموم مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقهترین حمایتهای بینالمللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما _ عموم مردم ایران _ تحمیل شده است.
این اعتراضات ِ زیر و رو کننده، برآمده از متن جنبشهای بزرگ و مدرن اجتماعی و خیزش نسل شکست ناپذیری است که مصمماند بر تاریخ یکصد سال عقبماندگی و در حاشیه ماندن آرمان بر پایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد در ایران، نقطه پایانی بگذارند.
پس از دو انقلاب بزرگ در تاریخ معاصر ایران، اینک جنبشهای بزرگ اجتماعی ِ پیشرو_ جنبش کارگری، جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش برابری خواهانه زنان و دانشجویان و جوانان و جنبش علیه اعدام و... _ در ابعادی تودهای و از پایین در موقعیت تاثیر گذاری تاریخی و تعیینکنندهای در شکلدهی به ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور قرار گرفتهاند.
از همین رو، این جنبش برآن است تا برای همیشه به شکلگیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.
ما تشکلها و نهادهای صنفی و مدنی امضا کننده این منشور با تمرکز بر اتحاد و به هم پیوستگی جنبشهای اجتماعی و مطالباتی و تمرکز بر مبارزه برای پایان دادن به وضعیت ضد انسانی و ویرانگر موجود، تحقق خواستهای حداقلی زیر را به مثابه اولین فرامین و نتیجهی اعتراضات بنیادین مردم ایران، یگانه راه پی افکنی ساختمان جامعهای نوین و مدرن و انسانی در کشور میدانیم و از همه انسانهای شریف که دل درگرو آزادی و برابری و رهائی دارند میخواهیم از کارخانه تا دانشگاه و مدارس و محلات تا صحنه جهانی پرچم این مطالبات حداقلی را بر بلندای قله رفیع آزادیخواهی بر افراشته دارند.
۱. آزادی فوری و بیقید و شرط همه زندانیان سیاسی، منع جرم انگاری فعالیت سیاسی و صنفی و مدنی و محاکمه علنی آمرین و عاملین سرکوب اعتراضات مردمی.
۲. آزادی بیقید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکلهای محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکههای اجتماعی و رسانههای صوتی و تصویری.
۳. لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی.
۴. اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی، امحا و لغو بی قید و شرط قوانین و فرمهای تبعیض آمیز علیه تعلقات و گرایشهای جنسی و جنسیتی، به رسمیت شناختن جامعهی رنگین کمانیِ “الجیبیتیکیوآیایپلاس”، جرم زدایی از همه تعلقات و گرایشات جنسیتی و پایبندی بدون قید و شرط به تمامی حقوق زنان بر بدن و سرنوشت خود و جلوگیری از اعمال کنترل مردسالارانه.
۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد.
۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نمایندههای منتخب تشکلهای مستقل و سراسری آنان.
۷. امحا قوانین و هر گونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیر ساختهای مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبانهای رایج در جامعه.
۸. بر چیده شدن ارگانهای سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان باشد.
۹. مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروتهای اجتماعی مردم ایران را به یغما بردهاند. ثروت حاصل از این مصادرهها، باید به فوریت صرف مدرن سازی و بازسازی آموزش و پرورش، صندوقهای بازنشستگی، محیط زیست و نیازهای مناطق و اقشاری از مردم ایران شود که در دو حکومت جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی، محروم و از امکانات کمتری برخوردار بودهاند.
۱۰. پایان دادن به تخریبهای زیست محیطی، اجرای سیاستهای بنیادین برای احیای زیرساختهای زیست محیطی که در طول یکصد سال گذشته تخریب شدهاند و مشاع و عمومی کردن آن بخشهایی از طبیعت (همچون مراتع، سواحل، جنگلها و کوهپایهها) که در قالب خصوصی سازی حق عمومی مردم نسبت به آنها سلب شده است.
۱۱. ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و آموزش آنان جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده. ایجاد رفاه همگانی از طریق بیمه بیکاری و تامین اجتماعی قدرتمند برای همه افراد دارای سن قانونی آماده بهکار و یا فاقد توانایی کار. رایگان سازی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان برای همه مردم.
۱۲. عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.
از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروتهای زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست.
مطالبات مطروحه در این منشور، محورهای کلی مطالبات ما امضا کنندگان را لحاظ و بدیهیست در تداوم مبارزه و همبستگی خود به صورت ریز و دقیقتری به آنها خواهیم پرداخت.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
اتحادیه آزاد کارگران ایران
اتحادیه تشکلهای دانشجویی دانشجویان متحد
کانون مدافعان حقوق بشر
سندیکای کارگران شرکت نیشکرهفت تپه
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت
خانه فرهنگیان ایران( خافا)
بیدارزنی
ندای زنان ایران
صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد اهواز
کانون مدافعان حقوق کارگر
انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
اتحاد بازنشستگان
شورای بازنشستگان ایران
تشکل دانشجویان پیشرو
شورای دانش آموزان آزاد اندیش ایران
سندیکای نقاشان استان البرز
کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران
شورای بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی(بستا)
کانال تلگرام شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران
Déclaration des revendications minima des organisations indépendantes syndicales et civiles d’Iran
Femme, Vie, Liberté
Déclaration des revendications minima des organisations indépendantes syndicales et civiles d’Iran
Peuple juste et épris de liberté d’Iran,
Au quarante-quatrième anniversaire de la révolution de 1979, les fondements économique, politique et social du pays sont dans un tourbillon de crises et de décomposition de telle sorte qu’aucune perspective n’est envisageable dans le cadre de la superstructure politique actuelle. C’est pourquoi depuis cinq mois le peuple opprimé d’Iran – femmes, jeunes épris de liberté et d’égalité – ont transformé les rues des villes de tout le pays en une arène historique et décisive du combat pour mettre fin à la situation inhumaine actuelle, et cela en mettant en danger leur vie à cause de la répression sanglante de l’État.
Les femmes, étudiants, enseignants, ouvriers, ceux qui demandent justice (familles et proches des prisonniers politiques ou des morts dans les manifestations), artistes, queers, écrivains et tout le peuple opprimé du pays, du Kurdistan au Sistan et Baloutchistan, ont levé le drapeau des protestations fondamentales contre la misogynie, l’exclusion sexiste, l’interminable insécurité économique, l’esclavage de la force du travail, la pauvreté, l’oppression de classe et l’oppression nationaliste et religieuse. Tels sont les maux de notre société que le despotisme religieux ou non-religieux nous imposent depuis plus d’un siècle. Les femmes et hommes qui luttent en Iran ont un soutien international sans précédent.
Les protestations profondes actuelles viennent des grands mouvements sociaux modernes et du soulèvement d’une génération qui n’a plus peur et veut mettre fin à un siècle d’arriération et relever le défi de construire une société moderne de bien-être et de liberté.
Après deux grandes révolutions dans l’histoire contemporaine d’Iran, les grands mouvements sociaux pionniers – mouvement ouvrier, mouvement des enseignants et retraités, mouvement égalitaire des femmes, étudiantes et jeunes, mouvement contre la peine de mort… – veulent changer la structure politique, économique et sociale du pays en intervenant en masse et depuis en bas.
C’est pourquoi ce mouvement veut mettre fin, une fois pour toute, à l’existence d’un pouvoir d’en haut et commencer une révolution sociale, moderne et humaine pour l’émancipation du peuple de toute forme d’oppression, d’exclusion, d’exploitation et de dictature.
Nous, les organisations syndicales et civiles signataires de la présente déclaration, nous concentrons sur l’unité et la construction de liens entre mouvements sociaux et revendicatifs, et sur la lutte contre la situation inhumaine et destructrice actuelle. Nous considérons que l’aboutissement des revendications de base sont les premières exigences des protestations de fond du peuple d’Iran. Elles préparent les fondements de l’établissement d’une société nouvelle, moderne et humaine. Nous demandons à tous les êtres humains justes qui ont un cœur battant pour la liberté, l’égalité et l’émancipation de lever l’étendard de ces revendications de l’usine à l’université, des écoles aux quartiers, et partout dans le monde.
1 – Libération immédiate et sans condition de tous les prisonniers politiques, interdiction de criminalisation des activités politiques, syndicales et civiles, jugement public des commanditaires et agents des répressions des protestations populaires ;
2 – Liberté sans condition d’opinion, d’expression, de pensée, de presse, d’organisation, de groupes locaux et nationaux syndicaux et populaires, de rassemblement, de grève, de manifestation, de réseaux sociaux et de médias audiovisuels ;
3 – Abolition immédiate de la peine de mort, de la loi du talion et interdiction de toute sorte de torture physique et psychologique ;
4 – Etablissement immédiat de l’égalité des droits entre les femmes et les hommes dans tous les domaines politique, économique, social, culturel, familial. Abolition immédiate de toutes les lois et formes d’exclusion contre les appartenances sexuelles et reconnaissance de la communauté LGBTQ+. Décriminalisation de toutes les tendances et appartenances sexuelles et respect sans condition de tous les droits des femmes pour contrôler leur corps et leur destinée, interdiction du contrôle patriarcal ;
5 – Non-intervention de la religion dans les lois politiques, économiques, sociales et culturelles : la religion est une affaire personnelle ;
6 – Renforcement de la sécurité des lieux de travail et de l’emploi. Hausse immédiate des salaires des ouvriers, enseignants, fonctionnaires et de tous les travailleurs actifs et retraités, par la présence, l’intervention et l’accord des représentants élus d’organisations indépendantes et nationales ;
7 – Suppression des lois basées sur l’exclusion, l’oppression nationale, religieuse, et création des institutions adéquates pour soutenir et distribuer justement et égalitairement les moyens publics pour le progrès culturel et artistiques dans toutes les régions du pays, et mise en place des moyens nécessaires et identiques pour tous, pour l’apprentissage et l’éducation de toutes les langues existantes dans le pays ;
8 – Suppression des organes de répression, limitation des prérogatives de l’État et intervention directe et permanente de tous dans l’administration des affaires du pays par les conseils de quartier et nationaux. Révocabilité de tout responsable gouvernemental ou autre à tout moment, ce qui doit être un droit de base de tous les électeurs ;
9 – Confiscation des fortunes de toutes les personnes morales ou physiques, des organes étatiques, semi-étatiques et privés qui pillent directement ou par la rente gouvernementale les biens et richesses sociales du peuple d’Iran. Le montant des confiscations doit être utilisé immédiatement pour la modernisation et refondation de l’éducation nationale, des caisses de retraites, de l’écologie et des besoins des populations des régions d’Iran qui ont beaucoup souffert sous les deux régimes islamique et monarchique ;
10 – Fin des destructions écologistes, application des politiques fondamentales pour la reconstruction des structures écologiques détruites depuis un siècle et restitution à la propriété publique de toutes les parties de la nature qui ont été privatisées, entre autres les pâturages, les plages, les forêts et les montagnes ;
11 – Interdiction du travail des enfants et garantie pour leur vie quotidienne et pour leur éducation, indépendamment de la situation économique et sociale de leurs familles. Création d’assurances chômage et d’une sécurité sociale fortes pour toutes les personnes en capacité de travailler ou non. Gratuité de l’éducation et du système de santé pour toutes et tous ;
12 – Normalisation des relations extérieures au plus haut niveau avec tous les pays du monde, basée sur des relations justes et le respect réciproque. Interdiction des armes atomiques et efforts pour la paix mondiale.
Nous pensons que les revendications de base ci-dessus sont réalisables immédiatement, étant donné les ressources réelles et potentielles du pays, une population consciencieuse et capables, des jeunes et adolescents qui ont la conviction de pouvoir avoir une vie décente, gaie et libre.
Ces revendications sont les axes généraux des signataires. Il est évident que la poursuite de la lutte et de la solidarité nous permettrons d’apporter plus de précisions.
Conseil de coordination des associations syndicales des enseignants d’Iran
Union libre des ouvriers d’Iran
Union des associations étudiantes unitaires
Association des défenseurs des droits de l’homme
Syndicat des ouvriers de la canne à sucre Haft – Tapeh
Conseil d’organisation des protestations des ouvriers pétroliers non – contractuels
Maison des enseignants d’Iran
Éveil féminin
Voix des femmes d’Iran
Voix indépendante des ouvriers métallurgistes du groupe national de l’aciérie d’Ahvaz
Association de défenseurs des droits ouvriers
Association syndicale des ouvriers électriciens et métallurgiste de Kermanchah
Comité de coordination pour l’aide à la constitution des syndicats ouvriers
Union des retraités
Conseil des retraités d’Iran
Association des étudiants progressistes
Conseil des élèves libres-penseurs d’Iran
Syndicat des ouvriers peintres en bâtiment de la province de l’Alborz
Comité de soutien à la fondation de syndicats ouvriers d’Iran
Conseil des retraités de la Sécurité sociale
Date de publication en persan : Le 15/02/2023
Manifesto of Basic Demands by Independent Trade and Civil Organizations of Iran
Manifest der Mindestforderungen unabhängiger gewerkschaftlicher und zivilgesellschaftlicher Organisationen im Iran
Frau*, Leben, Freiheit
Manifest der Mindestforderungen unabhängiger gewerkschaftlicher und zivilgesellschaftlicher Organisationen im Iran
- Februar 2023
Seid gegrüßt, ehrenwerte und freie Menschen Irans!
Am 44. Jahrestag der Revolution von 1979 im Iran befinden sich die wirtschaftlichen, politischen und sozialen Grundfesten der Gesellschaft in einer beispiellosen Spirale aus Krisen und Zerfall. Zugleich ist eine klare und umsetzbare Vision zu deren Beendigung innerhalb des bestehenden politischen Systems nicht in Sicht. Aus diesem Grund haben die unterdrückten Menschen im Iran – darunter Frauen* und Jugendliche, die nach Freiheit und Gleichberechtigung streben – die Straßen des ganzen Landes in Zentren eines historischen und entscheidenden Kampfes verwandelt, um diese unmenschlichen Zustände zu beenden. Trotz der blutigen Niederschlagung durch das Regime kämpfen sie seit 5 Monaten (seit dem 16. September 2022) ohne Atempause weiter.
Heute repräsentiert die Flagge dieser Proteste, die von Frauen*, Student*innen, Lehrer*innen, Arbeiter*innen, nach Gerechtigkeit Suchenden, Künstler*innen, Queers, Schriftsteller*innen und allen unterdrückten Menschen des Irans von Kurdistan bis Sistan und Belutschistan gehisst wird und eine beispiellose internationale Unterstützung erfährt, einen fundamentalen Widerstand. Dieser Widerstand richtet sich gegen Frauenfeindlichkeit, Genderdiskriminierung, tiefe wirtschaftliche Unsicherheit, Arbeitssklaverei, Armut, Elend, Klassenunterdrückung sowie rassistische und religiöse Diskriminierung. Es ist eine Revolution gegen jede Form religiöser und nicht-religiöser Tyrannei, die den Menschen im Iran im letzten Jahrhundert aufgezwungen wurde.
Die Proteste finden im Kontext großer und moderner sozialer Bewegungen sowie dem Aufstieg einer unbesiegbaren Generation statt, die entschlossen ist, einer jahrhundertelangen Geschichte der Rückständigkeit und Marginalisierung ein Ende zu setzen und für eine moderne, wohlhabende und freie Gesellschaft im Iran zu kämpfen.
Nach den beiden großen Revolutionen in der jüngeren Geschichte Irans haben die führenden sozialen Bewegungen – darunter die Arbeiter*innen-, Lehrer*innen- und Rentner*innenbewegung, die Frauen*, Student*innen- und Jugendbewegung, die nach Gleichberechtigung streben, sowie die Bewegung gegen die Todesstrafe – nun einen historischen und entscheidenden Einfluss auf die Gestaltung der politischen, wirtschaftlichen und sozialen Strukturen des Landes von der Basis aus gewonnen.
Die Bewegung zielt also darauf ab, die Bildung jeglicher Macht von oben dauerhaft zu beenden und den Beginn einer modernen, humanen und sozialen Revolution zu markieren, die die Menschen von allen Formen der Unterdrückung, Diskriminierung, Ausbeutung, Tyrannei und Diktatur befreit.
Wir, die unabhängigen Gewerkschaften, zivilgesellschaftlichen Organisationen und Einrichtungen, die dieses Manifest unterschrieben haben, verstehen die folgenden Mindestforderungen als erste Handlungsaufträge, als Ergebnis der massiven Proteste der Menschen im Iran und als Grundlage für den Aufbau einer neuen, modernen und menschlichen Gesellschaft. Dabei konzentrieren wir uns auf die Einheit und Vernetzung der sozialen Bewegungen sowie auf den Kampf gegen die gegenwärtige unmenschliche und zerstörerische Situation im Iran. Wir rufen alle, denen Freiheit, Gleichberechtigung und Emanzipation wichtig sind, dazu auf, diese Mindestforderungen in Fabriken, Universitäten, Schulen, Nachbarschaften, auf der Straße und auf der internationalen Bühne zu erheben. Gemeinsam können wir das Ziel der Freiheit erreichen:
- Die sofortige und bedingungslose Freilassung aller politischen Gefangenen sowie die Beendigung der Kriminalisierung politischer, gewerkschaftlicher und zivilgesellschaftlicher Aktivitäten. Außerdem der öffentliche Prozess gegen diejenigen, die für die Unterdrückung der Massenproteste verantwortlich sind.
- Uneingeschränkte Meinungs-, Gedanken-, Presse- und Parteienfreiheit, Freiheit bei der Gründung lokaler und landesweiter Gewerkschaften sowie Massenorganisationen, Versammlungs-, Demonstrations- und Streikfreiheit sowie Freiheit im Bereich sozialer Netzwerke und audiovisueller Medien.
- Die sofortige Abschaffung aller Arten von Todesstrafe, Hinrichtung und Vergeltung sowie das Verbot jeder Art von psychischer und physischer Folter.
- Die sofortige Erklärung der Gleichberechtigung von Männern und Frauen* auf allen politischen, wirtschaftlichen, sozialen, kulturellen und familiären Ebenen
Die bedingungslose Abschaffung diskriminierender Gesetze gegen die Vielfalt sexueller und geschlechtlicher Identitäten und Orientierungen, die Anerkennung der Regenbogengesellschaft von “LGBTQIA+”, die Entkriminalisierung aller geschlechtlichen Zugehörigkeiten und Orientierungen sowie die bedingungslose Einhaltung der Rechte der Frauen* über ihren Körper und ihr Schicksal. Außerdem die Einhaltung von Selbstbestimmung und die Verhinderung patriarchaler Kontrollmechanismen.
- Religion wird als Privatsache des Einzelnen anerkannt und sollte nicht in die politischen, wirtschaftlichen, sozialen und kulturellen Verordnungen und Gesetze des Landes einbezogen werden.
- Die Gewährleistung von Arbeitsschutz, Arbeitsplatzsicherheit und einer sofortigen Erhöhung der Gehälter von Arbeiter*innen, Lehrer*innen, Angestellten, allen Erwerbstätigen und Rentner*innen. Diese sollen in Anwesenheit, unter Beteiligung und mit Zustimmung der gewählten Vertreter*innen ihrer unabhängigen und landesweiten Organisationen festgelegt werden.
- Die Abschaffung aller Gesetze und Haltungen, die auf rassistischer und religiöser Diskriminierung und Unterdrückung beruhen. Es müssen zudem unterstützende Infrastrukturen und Einrichtungen entstehen, die eine gerechte Verteilung von Ressourcen zur Förderung von Kunst und Kultur in allen Regionen Irans sicherstellen. Dies gilt auch für notwendige Einrichtungen, die das Erlernen und Lehren aller in der Gesellschaft gesprochenen Sprachen ermöglichen.
- Die Abschaffung aller staatlichen Repressionsorgane, die Einschränkung jeglicher Staatsmacht und eine direkte und ständige Beteiligung der Menschen im Iran an der Verwaltung der Angelegenheiten im Land durch lokale und landesweite Räte. Zu den Grundrechten der Wähler*innen gehört es, alle staatlichen und nichtstaatlichen Amtsträger*innen jederzeit abberufen und entlassen zu können.
- Die Konfiszierung des Eigentums aller natürlichen und juristischen Personen sowie staatlichen, halbstaatlichen und privaten Institutionen, die sich das Eigentum und den gesellschaftlichen Reichtum der Menschen im Iran durch direkte Plünderung oder staatliche Aufträge angeeignet haben. Der aus diesen Konfiszierungen gewonnene Reichtum soll unverzüglich für die Modernisierung und den Wiederaufbau des Bildungswesens, der Rentenkassen, der Umwelt und für die Sicherstellung der Bedürfnisse jener Regionen und Menschen im Iran verwendet werden, denen während der beiden Regime der Islamischen Republik und der Monarchie ihre gleichberechtigten Chancen und Zugänge zu Einrichtungen geraubt wurden.
- Die Beendigung der Umweltzerstörung und die Umsetzung grundlegender politischer Maßnahmen zur Wiederherstellung der in den letzten hundert Jahren zerstörten Umweltinfrastruktur. Darüber hinaus die Verhinderung der Privatisierung öffentlicher Ressourcen (wie Weiden, Strände, Wälder und Vorgebirge), durch die der Bevölkerung bisher das Recht auf Zugang zu und Nutzung von diesen Ressourcen verweigert wurde.
- Das Verbot von Kinderarbeit und die Sicherstellung, dass alle Kinder, unabhängig vom wirtschaftlichen und sozialen Status ihrer Familie, Zugang zu Bildung haben. Zudem sollen öffentliche Wohlfahrtsprogramme eingerichtet werden, die eine Arbeitslosenversicherung und eine starke soziale Absicherung für alle Menschen im arbeitsfähigen Alter sowie kostenlose Bildung und Gesundheitsversorgung für alle ermöglichen.
- Normalisierung der Außenbeziehungen auf höchster Ebene mit allen Ländern der Welt auf Grundlage fairer Beziehungen und gegenseitigen Respekts, des Verbots, Atomwaffen zu erwerben und des Strebens nach Weltfrieden.
Unserer Ansicht nach können die oben genannten Mindestanforderungen aufgrund des Ressourcenreichtums im Land, der Existenz sachkundiger und fähiger Menschen im Iran sowie einer Generation von jungen Menschen und Jugendlichen, die motiviert sind, ein glückliches, freies und wohlhabendes Leben zu genießen, sofort umgesetzt werden.
Die in dieser Charta zum Ausdruck gebrachten Forderungen berücksichtigen die grundlegenden Fundamente der Forderungen der Unterzeichner*innen, und wir werden sie selbstverständlich präziser und detaillierter ausgestalten, indem wir unseren Kampf und unsere Solidarität fortsetzen.
Unterzeichnende:
– Koordinierungsrat der Gewerkschaftsorganisationen der iranischen Lehrer*innen
– Unabhängige Iranische Arbeiter*innengewerkschaft
– Union der Studentenorganisationen der Vereinigten Studenten
– Zentrum für Menschenrechtsverteidiger*innen
– Syndikat der Arbeiter*innen der Haft Tappeh Cane Sugar Company
– Rat für die Organisation der Proteste von Öl-Vertragsarbeiter*innen
– Iranisches Kulturhaus (Khafa)
– Der Ruf der iranischen Frauen
– Die unabhängige Stimme der Arbeiter der Ahvaz National Steel Group
– Zentrum der Verteidiger der Arbeitnehmer*innenrechte
– Gewerkschaft der Elektro- und Metallarbeiter*innen von Kermanshah
– Koordinierungsausschuss zur Unterstützung des Aufbaus von Arbeitnehmer*innenorganisationen
– Gewerkschaft der Rentner*innen
– Rat der Rentner*innen von Iran
– Organisation fortschrittlicher Student*innen
– Rat der freidenkenden Student*innen von Iran
– Malersyndikat der Provinz Alborz
– Ausschuss zur Überwachung der Gründung von Arbeitnehmer*innenorganisationen im Iran
– Rat der Rentner*innen der Organisation für soziale Sicherheit (BASTA)
نه بە شاه و نه بە رهبری، فروپاشی نظام سروری
قیام ستمدیدگان در ایران یک قیام است، تقسیم کردن آن بە قیامهای قومیتی یک اقدام ضد انقلابی است!
برای اینکه قیام ستمدیدگان در ایران به جنگ نظامی مذهبی و قومیتی مانند قیام ستمدیدگان سوریه ( 2012 ) تبدیل نگردد، لازم است از تاریخ مبارزات و قیامهای قبل تجربە بگیریم .
اکنون که ده سال از قیام ستمدیدگان سوری می گذرد، تاریخ ثابت کرده است که تبدیل خیزش توده ای و اجتماعی به جنگ نظامی و آشفتگی سیاسی جنبش های سیاسی، شرایط را برای برپاکردن حمام های خون برای قیام کنندگان از طرف ضد انقلاب از طریق جنگ شبه نظامیان به وجود می آورد، کر دستبند حکومتهای نطقه هستند.
متاسفانه از قیام ستمدیدگان تونس گرفته تا سوریه و یمن، ضد انقلاب توانسته است قیام ها را به ابزاری برای اجرای نقشه های قدرت ها و شرکت ها تبدیل کند.
اگرچه ایران متشکل از مناطق مختلف قومی و مذهبی است و تظاهرات و اعتراضات قبلی به نوعی بین این نهادهای سیاسی و فرهنگی تقسیم شده بود، اما این بار بر خلاف گذشته، مانند قیام 1357، ستمدیدگان ایران یک تنه به پا خاستند . این مثبتترین و دلگرمکنندهترین چرخش و خیزش مبارزات ستمدیدگان ایرانی است و نشان از خودآگاهی ستمدیدگان ایرانی است.
اما با وجود این همه شادی بە بالارفتن سطح خودآگاهی ستمدیدگان، نباید خطر طرح های ضدانقلابی ( از حکومت گرفته تا سلطنت طلبان ، ملی گرایان و سلفی های سنی ) نادیدە گرفت. اگر به واکنشها و نگرشها در داخل و خارج از ایران دقت کنیم، متأسفانه جنبشهای ضدانقلابی اینجا و آنجا وجود دارد، هرچند مقدماتی است، اما همه چیز با آغازی پیش میرود. تیراندازی و مثل تلاش اولیه نظامیان در قیام ستمدیدگان سوریە، کە با یک تیراندازی در تظاهرات مسالمت آمیز بعد از نماز جمعه بود .
در هفتههای اخیر، معترضان خارج از ایران مدام تلاش کردهاند تا اعتراضات را با پرچم دولتی تغییر دهند، در حالی که حکومت به پایگاههای مخالفان مسلح در خارج از ایران ( در منطقه کردستان / عراق ) حمله کرده و دو سطحی کردن سرکوب را در بلوچستان و کردستان در شهرهای دیگر دنبال کرده است. او سعی کرد شبه نظامیان حزب مسلح کرد را به یک واکنش مسلحانه بکشاند و بین قیام های بلوچستان، کردستان، آذربایجان و خوزستان و مرکز فارسی زبان شکاف و تفرقه ایجاد کند .البته در کنار تلاشهای حکومت، حکومتهای پاکستان، ترکیه و حکومتهای خلیجفارس در چند دهه گذشته دست خود را در مناطق تبعیضهای « مذهبی و قومی » آماده کردهاند و همچنان در تلاش برای جلوگیری از تفرقه هستند. مؤثرتر و بدتر از همه اینها دو پدیده ای است که در روزهای اخیر پدیدار شده است : اول تیراندازی و مسلح کردن قیام به ویژه در مناطق خارج از مرکز . دوم ، قومیسازی تظاهرات همبستگی در خارج از ایران، بهویژه در اروپا، که تنها در راستای همبستگی با قیام یک منطقه است که با تشویق ناسیونالیسم و سلفیگرایی مذهبی، آغازی بر چندپارگی قیام و ایجاد تفرقه است.
ما با توجه به تجربه ای که در تاریخ قیام ها به ویژه قیام 1357 ستمدیدگان ایران و قیام 1991 ستمدیدگان عراق داریم، ما علاوە با مخالف بودن و محکوم کردن آن تلاش ها ، سعی می کنیم از هرگونه تلاش، نظر و فراخوان ضد انقلابی جلوگیری کنیم . نظرات ما به عنوان پیشنهاد و حمایت رفقاە و هم طبقاینمان در تمام مناطق ایران است و تنها هدف ما جلوگیری از تلاش گروه ها و احزاب است که می کوشند این قیام متحد ستمدیدگان ایران را به ناسیونالیسم چندپاره و جنگ شبه نظامی تبدیل کنند.
خوشبختانه تا آنجایی که ما از فعالیت های داخل شهرها و مناطق ایران مطلع هستیم، سطح خودهوشیاری ستمدیدگان در سطح مسئولیت تاریخی انقلابی است و تهدیدها تاکنون کمتر بوده است . با این حال، ما ( به عنوان حامیان شورشیان هم طبقە در ایران ) نباید عقب بنشینیم و تحرکات و تلاشهای جنبشها و شبهنظامیان اقتدارگرا ( از ناسیونالیستها، سلفیها، شاە خواهان گرفته تا احزاب چپ گرا ) را نادیده بگیریم . ضد -انقلاب همواره توانسته است با بهره گیری از خوش بینی ستمدیدگان ناخودآگاه از طریق جنبش ها، احزاب و شبه نظامیان خودکامه بر امواج انقلاب اجتماعی فائق آمده و آنها را شکست دهد .
در مقابل آن تلاش های ضدانقلابی ، حمایت آزادیخواهان و جنبش های ضد حاکمیتی در سطح جهانی و در تمام مناطق جهان از قیام ستمدیدگان در ایران می تواند توازن قواە را برای جبهه انقلاب بر علیە سرمایه داران تقویت کند. که از هم اکنون آنها سناریوی خود را برای کنترل جامعه ایران پس از سقوط حکومت کنونی آماده می کنند .
نه به دولت و حکومت، نه به سلاح و میلیشیات، نه به احزب ، نه به ناسیونالیسم، نه به سلفی گری
آری به همبستگی جهانی، آری به خیزش اجتماعی، آری به خودگردانی اجتماعی محلی تمام مناطق ایران، آری به فدرالیسم غیردولتی.
فوروم آنارشیستهای کردی – زبان
١٤ اکتبر ٢٠٢٢
همبستگی فورومی آنارشیستهای کردی-زبان از قیام های توده ای در ایران
آنارشیست ها همیشه از اعتراضات و تظاهرات و حرکتهای توده ای خود جوش حمایت کرده اند. مبارزه توده ای و خیزش خود جوش نشانه ای از افزایش اعتراض، مقاومت و خودآگاهی مستمدیدگان علیه نظام سلطه و مقامات است. اعتراضات، تظاهرات ها و قیام ها اگرچه نام ها و رنگ های گوناگونی داشتە باشند، اما در اصل مبارزه با ظلم موجود است، مبارزه با ظالمان و نفی نظام ظلم هستند.
درست است که علت قیام ستمدیدگان در شهرهای ایران، قتل مهسا امینی (دختر 22 ساله کرد زبان) بود که به همراه خانواده اش به تهران سفر کرده بود و آن دنیا را تکان داد. اما پیام این قیام هم اعتراضی به کشته شدن او بود و هم پیامی بسیار رادیکال و فرامرزی به ایران و جهان که ستمدیدگان فارغ از زبان و قومیت و نژاد و خصوصیات شخصی خود مورد ظلم و ستم یک دشمن و یک طبقه قرار دارند. و یک سیستم طبقاتی، هر نام و رنگی داشتە باشد.
این قیام فراتر رفتن و شکستن مرزهای قیام های پیشین از نظر فکری، حرکتی و هدفی، نفی اسطوره ناسیونالیسم، پاسخی محکم به احزابی بود که هر یک به رنگ و نام ظلم می نامند. این قیام نه تنها پیامی به ستمگران ایران، بلکه برای همه ستمگران جهان بود، پیامی بود، همامان پیامی برای همه ستمدیدگان که ظلم ملت، نژاد، جنسیت و وطن ندارد، ستمدیدگان یک دشمن دارند: آن هم وجود طبقاتی خودشان وجامعه طبقاتی و حاکمیت طبقاتی است؛ آنها یک هدف اساسی و مشترک دارند: رهایی زندگی و هستی از ظلم و تهدید به نابودی، رهایی زمین از ظلم سرمایه داران و ظلم سیاستمداران.
ما به عنوان فوروم آنارشیستهای کُرد زبان خود را جزئی از اعتراضات همه ستمدیدگان جهان در همه جا می دانیم و از اعتراضات، مقاومت ها، خودسازماندهی ها و قیام ها علیه جامعه و نظام طبقاتی در هر سطحی حمایت می کنیم و در آن شرکت می کنیم.
اعتراضات و خیزشهای سراسری این روزها گامی ناگهانی و مؤثر در جهت اتحاد سراسری ستمدیگان بوده و در عین حال جواب و ردکردن تلاشهای سیاستمداران و احزاب برای تفرقهافکنی و تکه تکهکردن اعتراضات و تبدیل آنها به سنگهای استبدادی.
ما به خانواده و دوستان مهسا امینی و جانباختگان تظاهرات تسلیت می گوییم.
زنده باد مبارزه ستمدیدگان در شهرهای ایران
زنده باد اتحادیه طبقاتی ستمدیدگان
شکست بر تلاش ها و دیکتە های سیاستمداران حاکم و مخالف
مرگ بر حاکمیت طبقاتی با همه نام ها و رنگ هایش
فوروم آنارشیستهای کردی-زبان
٢٣ سپتامبر ٢٠٢٢
اتحاد و همبستگی شوراهای محلی کار و زیندگی
بچه ها در خارج از ایران که وقایع ایران و تصاویر را در کانالهای تلگرامی، اینستاگرامی بخصوص در اروپا و غیره که یک ترجمه مختصر چند خطی زیر آن میگذارند شدیدن بازدید کننده فراوانی پیدا کرده اند دوستانی در ایتالیا و فرانسه، آلمان این کار با شکوه را انجام میدهند که این جنبش شوراهای آزاد غیر متمرکز زنان، جوانان، دانشجویان، معلمین، پزشکان و پرستاران، کارگران و غیره برای آزادی و عدالتخواهی هستند و وابسته به هیچ حزب و حکومتی نیستند. جامعه جهانی و جنبشهای اکوزیستی ضد سلطه، زنان و رسانه های بخصوص مستقل را به حمایت همه جانبه تر از جنبش زن، زندگی، آزادی، اداره شورایی تشویق کنیم و حالا وجود میلیونها ایرانی در خارج از کشور میتوانند نقش گرانبها و موثری برای رشد آرزوهای انسانی و رهایی داشته باشند به امید آزادی.
چرا اطلاعیه محلات حقیقتن مشکوکه. اولن دعوتش در این شرايط عصیانی جامعه کم زورترین شکل مدنیست و حرارت و هیجان مبارزه را به آرامش سوگواران دعوت میکند دومن این رژيم آرزو میکند که خشم اعتراضات بخوابد و در آرامش برپا شود تا آنها فرصت برنامهريزی کنترل و سرکوب جدید تری برای آینده طراحی کنند و خود را پیروز قلمداد کنند، سوم، اعتراضات مدنی بعد از یکی دو روز اتوماتیک وار میخوابد، چهارم، جنبش محلات همواره به عنوان شورشیترین و تدافعی ترین بچهها شناخته میشدند، پنجم در کانالها خواندم که اثر توییتری، فیسبوکی و رد پایی از چنین محلاتی اصلن وجود ندارد و مثل شبهی خیالی برای اخته سازی جنبش میماند، ششم ایران عنترناسیونال شاهی هرگز اطلاعیه ای سازمانی گروهی را ناشناخته بدون بررسی پخش نمیکند مگر اینکه در راستای رفرمیستی خودشان باشد چون اینها همراهی و همسویی ظاهری با براندازی مردم میکنند و پشت پرده با لابیستهای اسلامی همه دولتها در حال چانه زنی و معامله هستند آنها همه پروسه انتقال قدرت از بالا میخواهند و نه انقلاب مردمی، هفتم پای امنیتیهای نایاک رژیم در این اطلاعیه هم هست شاید تنهایی ساخته، یا با همکاری شبکه خارجی شاه و شورای گذار به دولت آینده با حفظ ارتش و بخشی از سپاه، و یا صرفن همکاری سازمان امنیتی غرب با با سران شورای سلطنت و جمهوری خواهی، اتاقهای فکر و وزارات کارشناسی سیاسی و امنیتی دولتها ۲۴ ساعت با امکانات و هزینههای هنگفت هر لحظه در جهت دادن تحولات سیاسی در راستای منافع خودشان است و وضعیت را از صدها زمینه بررسی میکنند موضوع را ساده نگیرید که گوی صرفن فروپاشی نظام اسلامی ایران است تمام خاورمیانه و بخصوص اروپا و روسیه دچار تحولات آزادیخواهی واژگون کننده دولتهایشان میشود و ترجیح میدهند با رژیم تضعیف شده معامله پر منفعتی بکنند خرج هر رسانه حداقل صدها میلیون دلاری مثل اینترناشنال، صدای آمریکا، منوتو، بیبی سی، و غیره که دها میلیون بیننده در ایران دارند را غرب از جیبش مفت که نمیپردازد تمام گزارشگران زیر نظر آنها و گاهن با مشاورت همکاری کارتل سیاسی اقتصادی قدرتمند دو طرفه نایاک از جانب رژیم اسلامی هم پیشنهادات و راه حل میدهند صحبت مسیح علینژاد دهم مهر را با نماینده ایرانی در پارلمان کاندا را خوب گوش کنید که چرا کاندا و کشورهای غربی اساسن خانه امن سران و خانواده آنهاست و مسیح هم در دایره امنیت سیاسی منافع غرب قرار میگیرد دکترین شوک را حداقل برای شناخت بهتر مکانیزم کارکرد سیاسی حکومتها بخوانید.
جنبش آزاد شورایی و اکوزیستی ضد سلطه در ایران و جهان
زنده باد ژن، ژیان، ئازادی – جامعه کمونهای شورایی عاشقانه
زنده باد زن، زندگی، آزادی– دنیای هم بوم زیستی گلستانه
زنده باد نان، کار، آزادی– اداره شورایی
بر قرار باد فدراسیون شوراهای آزاد سراسری ایران
نه به سلطه سرمایه و نه به سلطه پدرسالاری
دوستان توجه کنند تمام کشورها، دولتها و احزاب جهان سرمایهداری امروز واژگان آزادیخواهی، مثل شورا، کمون آزادی، انسانیت، برابری، همیاری، همبستگی و غیره را مدام به نفع مدیریت قدرت فاسد خودشان مصادره و بهره برداری میکنند بنابراين واژه مناسبات جامعه شورایی و کانونهای شورایی آزاد خودگردان و مستقل را که در مفهوم همبستگی خرد جمعی شورایی و یا کمونی متبلور میشود را به هیچ وجه با شوراهای زرد، ارتجاعی و وابسته به حکومتها، اتحادیههای دولتی و احزاب سیاسی، هرگز ،هرگز مشابه و همردیف نگیرید مثل شورای جنگ، شورای وزیران، شورای نمایندگان پارلمان، شورای آژانس اتمی، شورای مجلس اسلامی، شورای کار اسلامی، شورای دانشجویان اسلامی، شورای حکام سازمان ملل، شورای امنیت، حکومت و دولت شوراها، کمپانیهای شورایی، کارتلهای شورایی، انواع احزاب شورای گذار به دولت سرکوب بعدی، شورای سلطنت، شورای مجلس موسسان، شورای نجات ایران، شورای ملی مقاومت مجاهدین و هزاران اسم شورایی دیگر با پسوند و پیشوندهای حکومتی که در وابستگی و کنترل یک قدرت یا حزب سیاسی قرار میگیرند و کارکرد تشکیلات بوروکراتیک همه آنها در اعمال سلطه روانی و عملی در نابودی جامعه زن، زندگی، آزادی یکی هستند هدف همگی این احزاب تشنه به قدرت سیاسی در تجزیه، جدا سازی و تخریب مناسابات همبستگی غیر متمرکز آزاد شورایی و خودگردانی مردم است تا جامعه در پیکره احزاب قدرتی پخش و پلا شوند و چون ابزاری عقیدتی ایمانی در خدمت رقابت جایگاه قدرت پدرسالاری حزبشان علیه یکدیگر بجنگند در حالیکه جامعه یا فدراسیون شوراهای و کمونها در ارتباط و همکاری مستقیم با دها هزار شورای آزاد زنان، دانشجویان دانشگاهها، پرستاران، کارگران، معلمین، کشاورزان، رانندگان و غیره بدون نیاز به واسطه اربابان و سلطهگران حزبی حکومتی به فعالیت و تقسیم آزادانه و داوطلبانه امور زن، زندگی ، سازندگی جامعه ارگانیک میپردازند و فرایند مناسبات دنیایی باطراوت، عاشقانه و گلستانه را به دور از اربابان پارلمانتاریسم نولیبرال سرمایهداری میآفرینند آنچه ما اکنون در ایران شاهد آن هستیم با مبارزه گارگران شورایی هفت تپه از جنبش آبان با فریاد نان، کار، آزادی، اداره شورایی شروع و در دل جنبش زنان و دانشجویان به عنوان یک سنبل و نماد قوی جنبش خودگردان آزادیخواهی طنینانداز شد گرچه برخی احزاب چپ مثل حزب کمونیست کارگری ازین شعار کمونوار شورایی وحشت کردند زیرا پایههای ستون رهبر طلبی پارلمانی آنها را به لرزه انداخت اما در عین حال حزب اتحاد سوسیایست کارگری با وجود تناقض اردوگاه حزبی لنینی اش از نان، کار،آزادی و اداره شورایی با تمام توان دفاع کرد که جلوتر به آشفتگی این تفکر حزبی میپردازیم و حالا جنبش زن، زندگی، آزادی در نمادی ترکیبی، کیفی انسانی اکوزیستی به این سنبل مبارزه جامعه شورایی، جوهری عمیقتر و پختهتر بخشید و جنبش شورایی آزادیخواهی ایران را جلوهای جهانی داد گرچه آگاه و ناخودآگاه ساختارهای مسلط مردسالار جهانی به بهانه نبود نام مردان در کنار زن، زندگی ازادی، سراسیمه شدند تا این سنبل مفهومی زندگی بخش، زن، زندگی ، آزادی را که از واقعیت گذر هزاران سال حاکمیت پدرسالاری در سرکوب زایش رهاییبخش زنان آزادیخواه در کل جهان شعلهور شده را کممایه و بیجون نشان دهند و اتفاقن اگر نخواهید شعار “مرد” “میهن” آبادی را بدون بقیه شعر، برای تغییر مغزها که پوسیدهاند (پدرسالاری)، برای اقتصاد دستوری (نولیبرالیسم سرمایهداری)، برای این هوای آلوده (کارتلهای سرمایهداری)، برای گریههای بیوقفه، برای کودک زباله گرد و آرزوهاش، برای کودکان افغانی، برای آوار خونههای پوشالی(استبداد جنگ و نفرت و استثمار زندگانی) …… همراهی نکنید آنگاه الگوی دولتی ناسیونالیست ناموسی عقبگرا را صرفن به تصویر کشیدهاید و با این بی معرفتی و تظاهر به همبستگی با صدا و درد مشترک زنان و مردم ایران، شتابانه با علم کردن بیشرمانه پرچم سه رنگ جمهوری حکومتی و سلطنتی کهنه شده قدیم، با توسل به رسانههای وابسته ثروتمند برونمرزی در بولد و بت کردن چهرههای رهبری خیالی، با این چند پرچم اسکول شده، خواستند کل اعتراضات خارج از کشور را در انحصاری خودشان قلمداد کنند در حالیکه از سبک آوازخوانی و سرود سرایی آزادیخواهان و نسل جوان خارج کشور میفهمیم که چنین توهمی نیست کهنه اندیشان نمیخواهند بفهمند که این جنبشهای نوین غیر متمرکز آزاد شوراهای اجتماعی اساسن ضد ساختارهای پوسیده حکومتی هستند و نسلهای آزاده امروز دیگر مجبور نیستند دوباره به مکانیزمهای
ریاستی پدرسالاری کهنه و به شعبده بازیهای انتخاباتی برگزیدگان پارلمان قدرت تن دهند حتا آزادیخواهان غربی، خودشان از فرسودگی و فروزیختگی این سادیسم تکنوکراسی دیوانسالار قدرت سخن میرانند پس تردیدی نیست که نسل مبارز امروز زن، زندگی، آزادی نه تنها طرحها و پرچمهای هزار رنگ خودش را میآفریند بلکه در بدن مناسبات جامعه نوین همبستگی شورایی اکوزیستی عاشقانه میتواند به هنر رقصان زندگی بخشش تداوم دهد اکنون در این لحظات حساس قیام براندازی علیه رژیم اسلامی خونآشام که از کردستان تا بلوچستان جز قتلعام، دستگیری، شکنجه و تجاوز هیچ انسانیتی را نمیشناسد و عقبنشینی خود را مرگ وجودی خویش میبیند طبعن در این سادیسم کینهتوزی و درماندگی با اشتباهات و جنايات بیشترش به پرتگاه سقوط نزدیکتر میشود پس هرگز به هیچ رفرم دروغینی از جانب رژیم و ماله کش های بینالمللی برای وقت خریدن در تجهیز دوباره کشتارش باور نکنید نافرمانی مدنی در برابر چنین فاشیسمی صرفن اخته کردن و فلج سازی جنبش براندازی ست پس مبارزه را باید در تمام سطوح اعتراضی، اعتصابی، تدافعی و حملات ضربتی پیش بریم پایان دیکتاتور و دیکتاتوری نزدیک هست برای خورشید پس از شبهای طولانی تسلیم نخواهیم شد.
برقرار باد همبستگی شوراهای آزاد سراسری ایران
ما هي الدروس التي يمكن تعلمها من الماخنوفيين؟
كانت الحركة الماخنوفية من أهم أحداث الثورة الروسية. لقد كانت حركة جماهيرية للعمال الذين حاولوا ونجحوا في تنفيذ الأفكار التحررية في ظروف بالغة الصعوبة.
على هذا النحو ، فإن أهم درس مكتسب من تجربة حركة ماخنو هو ببساطة أن “العوامل الموضوعية” لا يمكنها ولا تفسر انحطاط الثورة الروسية أو السلطوية البلشفية. هنا كانت الحركة التي واجهت نفس الظروف الرهيبة التي واجهها البلاشفة (الثورة المضادة البيضاء ، والاضطراب الاقتصادي ، وما إلى ذلك) ومع ذلك لم تتصرف بنفس الطريقة التي يتصرف بها البلاشفة. حيث ألغى البلاشفة ديمقراطية الجيش تمامًا ، طبقها الماخنوفيون على نطاق واسع. حيث نفذ البلاشفة الحزب الديكتاتوري أكثرالسوفييتات ، شجع الماخنوفيون الإدارة الذاتية السوفيتية ومارسوها. بينما ألغى البلاشفة حرية التعبير والصحافة والتجمع ، دافع الماخنوفيون عنها ونفذوها. القائمة لا حصر لها (انظر القسم 14).
هذا يعني أن أحد الدفاعات الرئيسية للأسطورة البلشفية ، أي أن البلاشفة لم يكن لديهم خيار سوى التصرف كما فعلوا بسبب “عوامل موضوعية” أو “ظروف” قد تم تقويضها بالكامل. على هذا النحو ، فإنه يشير إلى الاستنتاج الواضح: لقد أثرت الأيديولوجية البلشفية على ممارسة الحزب ، كما أثرت في موقعهم داخل “الدولة العمالية” ، وبالتالي أثرت على نتيجة الثورة. هذا يعني أنه للتقليل من شأن الأيديولوجية أو الممارسة البلشفية لصالح “العوامل الموضوعية” ، يفشل المرء في فهم أن الأفعال والأفكار المتولدة أثناء الثورة لم يتم تحديدها “بشكل موضوعي” ولكنها كانت في حد ذاتها عوامل مهمة وحاسمة أحيانًا في النتيجة.
خذ ، على سبيل المثال ، القرار البلشفي بخيانة الماخنوفيين في عام 1920. لم يتم “تحديد موضوع الخيانة” مسبقًا. ومع ذلك ، فقد كان منطقيًا تمامًا من منظور ساوى بين الثورة و “ديكتاتورية الحزب“. لقد أدت الخيانة الأولى بلا شك إلى إطالة أمد الحرب الأهلية من خلال السماح للبيض بإعادة التنظيم تحت قيادة رانجل ، وكان لها تأثيرها أيضًا على النظرية والممارسة البلشفية بالإضافة إلى “العوامل الموضوعية” التي كان عليها مواجهتها.
على هذا النحو ، يقدم الماخنوفيون مثالًا مضادًا للحجة المشتركة المؤيدة للبلاشفة بأن أهوال الحرب الأهلية كانت مسؤولة عن انحطاط الحزب البلشفي والثورة. على حد تعبير أحد المؤرخين:
“جيش المتمردين … تم تنظيمه على أساس تطوعي واحترم مبدأ انتخاب القادة والأركان. تم وضع اللوائح المنظمة للسلوك من قبل لجان الجنود ووافقت عليها الاجتماعات العامة للوحدات المعنية. بعبارة أخرى ، جسّدت مبادئ حركة الجنود عام 1917 ، وهي مبادئ رفضها البلاشفة عندما أنشأوا الجيش الأحمر ، على ما يُفترض بسبب آثارها الضارة على كفاءة القتال ، وهي صفة لم يكتشفها البلاشفة إلا بعد قيامهم بذلك. وصلوا إلى السلطة على أساس الترويج لهم. لكن جيش المتمردين ، بالنظر إلى حجمه ومعداته ، كان فعالاً للغاية. حتى أن البعض أرجع لها مسؤولية أكبر من الجيش الأحمر لهزيمة دينيكين. استغرق الأمر جهودًا هائلة من قبل البلاشفة ،بما في ذلك اعتقال أو إطلاق النار على آلاف الأشخاص ، من أجل تهدئة المنطقة … حتى بعد كسر جيش التمرد عسكريًا ، استغرق الأمر ستة أشهر لتطهير المخلفات … داخل منطقة عملياته ، والتي كانت تتكون من اثنين إلى ثلاثة في المائة من إجمالي سكان روسيا الأوروبية ، كان جيش المتمردين فعالاً للغاية بلا شك. في حين أنه لا يمكن للمرء أن يعرف أبدًا كيف كان يمكن أن يتحول التاريخ لو كانت الأمور مختلفة ، فإن جيش المتمردين يقدم الكثير من الأسباب للاعتقاد بأن حربًا ثورية للشعب من النوع الذي مثلته ربما كانت على الأقل بنفس الفعالية على المستوى الوطني بموارد على مستوى الدولة في التخلص منه باعتباره تروتسكي والمركزية القاسية للجيش الأحمر. ومع ذلك ، لم يكن ليتوافق مع فرض رؤية القيادة البلشفية للثورة من أعلى.عندما طرد جيش المتمردين العدو من منطقة شجعوا السكان المحليين على حل مشاكلهم بأنفسهم. حيث تولى الجيش الأحمر زمام الأمور ، تبعه تشيكا بسرعة. كان البلاشفة أنفسهم يقضون بقوة على مُثُل عام 1917.
“بالنظر إلى مثل هذه الاعتبارات ، قد يكون ، على الرغم من أنه لا يمكن إثباته منطقيًا بطريقة أو بأخرى ، أن استبداد البلاشفة المتجذر بعمق بدلاً من الحرب الأهلية نفسها أدى إلى بناء نظام شديد المركزية يهدف إلى ‘السيطرة الكاملة‘ على الجوانب السياسية والعديد من جوانب الحياة الاجتماعية. يمكن حتى القول ، على الرغم من أنه غير قابل للإثبات بنفس القدر ، أن الميل إلى الاستبداد ، بعيدًا عن ضمان النصر ، كاد يؤدي إلى كارثة. لسبب واحد ، أنها ساعدت على تنفير العديد من العمال الذين شعروا بالخداع من نتيجة الثورة ، وكان دعم النظام … بعيدًا عن أن يكون حتى في هذه المجموعة الأساسية … نتيجة للإجراءات البلشفية التي حرمتها من وسائل التعبير عن كتالوجها المتنامي من المظالم … بعيدًا عن كونها “ضرورية” أو حتى وظيفية ،إن هوس القيادة البلشفية بالانضباط والسلطة المفروضة من الخارج ربما يجعل مهمة النصر في الحرب أكثر صعوبة وأكثر تكلفة. إذا كان المثال المضاد لـ Makhno هو أي شيء يجب أن يمر به ، فمن المؤكد أنه فعل ذلك “.[كريستوفر ريد ، من القيصر إلى السوفييت ، ص 264 – 5)
على هذا النحو ، هناك درس رئيسي آخر يجب تعلمه من حركة ماخنو وهو أهمية ممارسة الأفكار التي تبشر بها قبل الثورة أثناء الثورة. الوسائل والغايات مرتبطة بالوسائل التي تشكل الغايات والغايات تلهم الوسيلة. على هذا النحو ، إذا كنت تنادي بسلطة وحرية الطبقة العاملة ، فلا يمكنك التخلص من هذه الأهداف أثناء الثورة دون ضمان عدم تطبيقها بعد ذلك. كما أظهرت حركة ماخنوفيين ، حتى أصعب المواقف لا تحتاج إلى إعاقة تطبيق الأفكار الثورية.
تبرز أهمية تشجيع استقلالية الطبقة العاملة أيضًا من خلال تجربة ماخنوفيين. إن المشكلات التي تواجه الثورة الاجتماعية كثيرة ، وكذلك المشكلات التي ينطوي عليها بناء مجتمع جديد. لا يمكن إيجاد حلول لهذه المشاكل بدون المشاركة الفعالة والكاملة للطبقة العاملة. كما تظهر هذه المؤتمرات Makhnovist والسوفييتات، النقاش الحر والاجتماعات ذات مغزى هي الوسيلة الوحيدة، أولا، لضمان أن الناس من الطبقة العاملة هم “أسياد حياتهم“، أن “هم أنفسهم يبذلون الثورة،” أنهم ” لقد اكتسبوا الحرية “. أكد ألكسندر بيركمان: “خذ هذا الإيمان بعيدًا” ،“حرموا الناس من السلطة بإقامة سلطة عليهم ، سواء كانت حزباً سياسياً أو منظمة عسكرية ، ووجهت ضربة قاتلة للثورة. سوف تكون قد سلبتها مصدر قوتها الرئيسي ، الجماهير “. [ ABC من الأناركية ، ص. 82]
ثانياً ، يسمح بمشاركة الجميع في حل مشاكل الثورة وبناء المجتمع الجديد. بدون هذه المدخلات ، حقيقيلا يمكن إنشاء الاشتراكية ، وفي أحسن الأحوال ، سيتم إنشاء شكل من أشكال نظام الدولة الرأسمالي القمعي (كما تظهر البلشفية). يحتاج المجتمع الجديد إلى حرية التجريب ، والتكيف بحرية مع المشاكل التي يواجهها ، والتكيف مع احتياجات وآمال أولئك الذين يصنعونها. بدون حرية الطبقة العاملة واستقلالها ، تصبح الحياة العامة فقيرة وبائسة وجامدة حيث يتم تسليم شؤون الجميع إلى عدد قليل من القادة على رأس الهرم الاجتماعي ، الذين لا يستطيعون فهم المشاكل التي تؤثر على المجتمع ، ناهيك عن حلها. تسمح الحرية للطبقة العاملة بالقيام بدور نشط في الثورة. إن تقييد حرية الطبقة العاملة يعني بيروقراطية الثورة حيث لا يستطيع عدد قليل من قادة الأحزاب أن يأملوا في توجيه وحكم حياة الملايين من دون جهاز دولة قوي. ببساطة،إن تحرر الطبقة العاملة هو مهمة الطبقة العاملة نفسها. إما أن يخلق شعب الطبقة العاملة الاشتراكية (وهذا يحتاج إلى استقلالية العمال وحريتهم كأساس لها) ، أو أن بعض الزمرة سوف تكون والنتيجة هي عدم وجود مجتمع اشتراكي.
كما تظهر تجربة الحركة الماخنوفية ، يمكن تطبيق حرية الطبقة العاملة أثناء الثورة وعندما تواجه خطر الثورة المضادة.
درس رئيسي آخر من الحركة الماخنوفية هو الحاجة إلى تنظيم أناركي فعال. لم يتأثر الماخنوفيون بالأنارکية بالصدفة. لقد أتت الجهود الشاقة التي بذلها اللاسلطويون المحليون في هولياي بول قبل وأثناء عام 1917 ثمارها من حيث التأثير السياسي بعد ذلك. لذلك ، يحتاج اللاسلطويون إلى القيام بدور قيادي في نضالات العمال (كما أشرنا في القسم I.8.2 ، كانت هذه هي الطريقة التي اكتسب بها اللاسلطويون الإسبان تأثيرًا أيضًا). كما لاحظ فولين ، كانت إحدى مزايا الحركة الماخنوفية “نشاط … العناصر التحررية في المنطقة … [والسرعة] التي تعرفت بها جماهير الفلاحين والمتمردين ، على الرغم من الظروف غير المواتية ، على التحررية. وسعى لتطبيقها “. [ أب. المرجع السابق.، ص. 570]
يتوسع Arshinov في هذه القضية في فصل من تاريخه ( “Makhnovshchina and Anarchism” ) ، مجادلاً أن العديد من الأناركيين الروس “عانوا من مرض الفوضى” ، مما أدى إلى “أفكار فقيرة وممارسة غير مجدية” علاوة على ذلك ، لم ينضم معظمهم إلى حركة ماخنوفيين ، و “ظلوا في دوائرهم وناموا وسط حركة جماهيرية ذات أهمية قصوى“. [ أب. المرجع السابق. ، ص. 244 و ص. 242]
في الواقع ، لم يتم تنظيم الكونفدرالية الأناركية الأوكرانية “النبطية” إلا في مايو 1919 . عمل هذا الاتحاد بشكل وثيق مع الماخنوفيين واكتسب نفوذاً في القرى والبلدات والمدن داخل وحول منطقة ماخنوفي. في مثل هذه الظروف ، كان الأنارکيون في وضع غير موات مقارنة بالبلاشفة والمناشفة والاشتراكيين–الثوريين ، الذين كانوا منظمين لفترة أطول بكثير وبالتالي كان لهم تأثير أكبر داخل عمال المدن.
في حين أن العديد من الأنارکيين شاركوا بشكل فعال وتنظيمي في العديد من مناطق روسيا وأوكرانيا (اكتسبوا نفوذًا في موسكو وبتروغراد ، على سبيل المثال) ، إلا أنهم كانوا أضعف بكثير من البلاشفة. كان هذا يعني أن الفكرة البلشفية للثورة اكتسبت نفوذاً (من الجدير بالذكر ، تخصيص الشعارات والتكتيكات اللاسلطوية). بمجرد وصولهم إلى السلطة ، انقلب البلاشفة ضد خصومهم ، مستخدمين قمع الدولة لتدمير الحركة الأناركية في روسيا بشكل فعال في أبريل 1918 (انظر القسم 24 من الملحق “ماذا حدث أثناء الثورة الروسية؟” لمزيد من التفاصيل). هذا ، بالمناسبة ، أدى إلى قدوم العديد من الأناركيين إلى أوكرانيا هربًا من القمع وانضم العديد منهم إلى الماخنوفيين. كما يلاحظ ارشينوف ، البلاشفة“كان يعلم جيدًا أن … الأناركية في روسيا ، التي تفتقر إلى أي اتصال مع حركة جماهيرية لا تقل أهمية عن ماخنوفشتشينا ، لم يكن لها قاعدة ولا يمكن أن تهددهم أو تعرضهم للخطر.” [ أب. المرجع السابق. ، ص. 248] الانتظار حتى بعد بدء ثورة لبناء قاعدة لهذه هو تكتيك خطير، وتجربة البرامج الأنارکيين الروسية. كما تظهر تجربة أناركي موسكو الناشطين في نقابة الخبازين ، فإن دعم الطبقة العاملة المنظم يمكن أن يكون رادعًا فعالًا لقمع الدولة (استمر اتحاد الخبازين في موسكو في وجود الأنارکيين فيه حتى عام 1921)
وتجدر الإشارة إلى أن هذا الدرس تم الاعتراف به من قبل الأنارکيين الرئيسيين المرتبطين بالماخنوفيين. في المنفى ، جادل فولين بضرورة بناء اتحاد أنارکي “تجميعي” (انظر القسم 3.2.J) بينما ارتبط كل من Arshinov و Makhno بالمنصة (انظر القسم J.3.3).
درس رئيسي آخر هو الحاجة إلى الجمع بين التنظيم الريفي والحضري. كما جادل فولين ، فإن “غياب حركة عمالية منظمة قوية يمكن أن تدعم حركة الفلاحين المتمردين” كان عيبًا رئيسيًا لحركة ماخنو. [فولين ، مرجع سابق. المرجع السابق.، ص. 571] لو كانت هناك حركة عمالية متأثرة بالأفكار اللاسلطوية أو النقابية داخل المدن الأوكرانية أثناء الثورة الروسية ، لكانت احتمالات العمل البناء قد زادت بشكل كبير. خذ على سبيل المثال عندما حرر الماخنوفيين ألكساندروفسك ونظموا مؤتمرين عماليين. ولم توافق النقابات على إرسال مندوبين إلا بناء على إصرار المتمردين ، ولكن للعلم فقط. كان هذا بلا شك بسبب حقيقة أن المناشفة كان لهم بعض التأثير في النقابات وأن النفوذ البلشفي آخذ في الازدياد. قد يكون كلا الحزبين قد فضل الماخنوفيين على البيض ، لكن لم يقبل أي من الأفكار الأناركية للإدارة الذاتية للعمال ، وبالتالي اقتصر العمل البناء على عمال السكك الحديدية. في المقابل ، عندما تم تحرير كاترينوسلاف ،وضع الخبازون أنفسهم لإعداد التنشئة الاجتماعية لصناعتهم ووضع خطط لإطعام كل من الجيش والسكان المدنيين. ليس من المستغرب أن الخبازين كانوا لفترة طويلة تحت التأثير النقابي اللاسلطوي. [ماليت ،أب. المرجع السابق. ، ص. 123 و ص. 124]
كما أدرك الماخنوفيون أنفسهم ، كان لابد من استكمال حركتهم بالنشاط الذاتي للطبقة العاملة الحضرية والمنظمات الذاتية. في حين أنهم فعلوا كل ما في وسعهم لتشجيعها ، فقد افتقروا إلى قاعدة داخل الحركة العمالية ولذا كان على أفكارهم التغلب على العائق المزدوج المتمثل في عدم معرفة العمال بهم وبأفكارهم وتأثيرهم الماركسي. مع وجود حركة قوية للطبقة العاملة متأثرة بالأفكار اللاسلطوية ، فإن احتمالات العمل البناء بين المدينة والقرية كانت ستساعد بشكل كبير (يمكن ملاحظة ذلك من مثال الثورة الإسبانية عام 1936 ، حيث قامت التجمعات والنقابات الريفية والحضرية بالتوجيه المباشر. الروابط مع بعضها البعض).
أخيرًا ، هناك درس يمكن تعلمه من تعاون الماخنوفيين مع البلاشفة. ببساطة ، تظهر التجربة أهمية توخي الحذر تجاه البلشفية. على حد تعبير فولين ، كان هناك عيب آخر لدى الماخنوفيين وهو “بعض الصفة العرضية ، والافتقار إلى عدم الثقة الضروري تجاه الشيوعيين“. [ أب. المرجع السابق. ، ص. 571] تعرض الماخنوفيون للخيانة ثلاث مرات من قبل البلاشفة ، الذين وضعوا باستمرار الحفاظ على سلطتهم فوق احتياجات الثورة. استُخدم الأنارکيون ببساطة كوقود للمدافع ضد البيض ، وبمجرد أن انتهت فائدتهم ، وجه البلاشفة أسلحتهم نحوهم.
وبالتالي ، فإن الدرس الذي يجب تعلمه هو أن التعاون بين الأناركيين والبلاشفة محفوف بالمخاطر. كما يدرك العديد من النشطاء ، فإن أنصار البلشفية في العصر الحديث يحثون الجميع باستمرار على التوحد “ضد العدو المشترك” وألا يكونوا “طائفيين” (على الرغم من أن هذه الدعوة إلى اللا طائفية بطريقة ما لا تمنعهم من نشر روايات كاذبة عن الأناركية! ). أخذهم الماخنوفيون كلامهم في أوائل عام 1919 وسرعان ما اكتشفوا أن “الوحدة” تعني “اتباع أوامرنا“.عندما واصل الماخنوفيون تطبيق أفكارهم حول الإدارة الذاتية للطبقة العاملة ، انقلب عليهم البلاشفة. وبالمثل ، في أوائل عام 1920 ، قام البلاشفة بحظر الماخنوفيين من أجل كسر نفوذهم في أوكرانيا. تم تجاهل مساهمة Makhnovist في هزيمة Denikin (العدو المشترك). أخيرًا ، في منتصف عام 1920 ، وضع الماخنوفيون الحاجة إلى الثورة أولاً واقترحوا تحالفًا لهزيمة العدو المشترك لرانجل. بمجرد هزيمة رانجل ، قام البلاشفة بتمزيق الاتفاقية التي وقعوا عليها ، ومرة أخرى انقلبوا على الماخنوفيين. ببساطة ، وضع البلاشفة باستمرار مصالحهم الخاصة على مصالح الثورة وحلفائهم. هذا أمر متوقع من أيديولوجية قائمة على الطليعية (انظر القسم 5 حاء لمزيد من المناقشة).
هذا لا يعني أن الأناركيين واللينينيين لا يجب أن يعملوا سويًا. في بعض الظروف وفي بعض الحركات الاجتماعية ، قد يكون هذا ضروريًا. ومع ذلك ، سيكون من الحكمة التعلم من التاريخ وعدم تجاهله ، وعلى هذا النحو ، يجب على النشطاء المعاصرين توخي الحذر عند إجراء مثل هذا التعاون. في نهاية المطاف ، بالنسبة إلى اللينينيين ، الحركات الاجتماعية هي مجرد وسيلة لتحقيق غايتهم (استيلاءهم على سلطة الدولة نيابة عن الطبقة العاملة) ويجب على الأنارکيين ألا ينسوها أبدًا.
وهكذا فإن دروس الحركة الماخنوفية غنية للغاية. ببساطة ، يظهر Makhnovshchina أن الأناركية هي شكل قابل للتطبيق من الأفكار الثورية ويمكن تطبيقها بنجاح في ظروف صعبة للغاية. إنهم يظهرون أن الثورات الاجتماعية لا يجب أن تتكون من تغيير مجموعة من الرؤساء إلى مجموعة أخرى. تظهر الحركة الماخنوفية بوضوح أنه يمكن تطبيق الأفكار التحررية بنجاح في المواقف الثورية.
[*] الترجمة الآلیة
مصدر : الأسئلة المتكررة الأناركية
https://www.facebook.com/Sekullew.Azadiwaze.HoramiZvaneka
———-
https://www.facebook.com/kurdishspeaking.anarchist.forum
———-
پێویستە لە ژوورەوە بیت تا سەرنج بنێریت.