قـیـام کـرونـشـتـات، جـنـبـش مـاخـنـوویـسـتی در شـوروی پـیـشـیـن / ٣

تـوفـان آراز

مـنـشـأ سـیـاسـی مـنـازعـۀ مـاخـنـوویـسـتـی12

دگـرگـونـی هـای انـقـلابـی در اوکـرایـن جـداگـانـه از تـکـامـل در روسـیـه روی دادنـد: دراثـر انـقـلاب فـوریـه 1917 یـک جـنـبـش بـورژوایـی لـیـبـرالـیـسـتـی نـسـبـةً کـوچـک در اواکـرایـن پـدیـد آمـد، کـه دارای هـدف اسـتـقـلال مـلـی اواکـرایـن و مـسـتـقـر سـاخـتـن دمـوکـراسـی بـورژوایـی سـرمـایـه داری بـود. در نـوامـبـر 1917 ” سـنـتـرالـرادا “(centralrada) – نـوعـی پـارلـمـان جـمـهـوری دمـوکـراتـیـک اوکـرایـننـویـن تـحـت رهـبـری سـیـمـون واسـیـلـیـوویـچ پـتـلـیـورا(Simon Vasjljiovi

tj Petljura)( 1926- 1879) تـشـکـیـل یـافـت. نـفـوذ بـلـشـویـک هـا در اوکـرایـن انـدک بـود. آن هـا در انـتـخـابـات پـارلـمـان جـدیـدالـتـأسـیـس تـنـهـا 750000 رأی بـه دسـت آوردنـد.13( یـعـنـی از بـیـن یـک جـمـعـیـت 30 مـیـلـیـون نـفـری).

بـلافـاصـلـه پـس از تـصـرف قـدرت از سـوی بـلـشـویـک هـا در روسـیـه، مـلی گـرایـان بـورژوایـی اوکـرایـن بـه سـازمـان دهـی یـک ارتـش ضـد بـلـشـویـکـی پـرداخـتـنـد. دولـت اوکــرایـن ضـمـنـاً از فــرا

نـسـه خـواسـتـار کـمـک نـظـامـی گـردیـد. بـا پـیـدایـش جدایـی رسـمـی بـیـن دولـت بـورژوایـی اوکـرایـن و قـدرت دولـت بـلـشـویـک هـا، یـک کـمـیـتـۀ اجـرایـی سـوسـیـالـیـسـتـی مـرکـزی بـرای اوکـرایـن مـرکـب از بـلـشـویـک هـا و شـمـاری سـوسـیـال رولـوسـیـونـرهـای چـپ( نـظـیـر تـرکـیـب دولـت انـقـلابـی روسـیـه) در یـک کـنـگـرۀ شـورایـی در دسـامـبـر 1917 ایـجـاد گـردیـد. در ژانـویـه 1918 بـلـشـویـک هـا شـهـر کـیـف، مـرکـز اوکـرایـن، را بـه اشـغـال خـود درآوردنـد، و دولـت بـورژوایـی در آن را سـاقـط سـاخـتـنـد. دو مـاه بـعـد از آن بـلـشـویـک هـا مـوقـتـاً از اوکـرایـن بـه مـوجـب پـیـمـان بـرسـت لـیـتـوفـسـکخـارج گـشـتـنـد. اوکـرایـن بـه اشـغـال نـیـروهـای آلـمـانـی اطـریـشـی درآمـد، و پـس از مـدت کـوتـاهـی، کـه طـی آن دولـت بـورژوایـی نـاسـیـونـالـیـسـتـی دیـگـر بـار درتـلاش کـسـب قـدرت بـرآمـد، یـک دولـت مـلاکـیـن عـلـنـاً ارتـجـاعـی بـر روی کـار آورده شـد.

بـازسـازی کـامـل روابـط قـدرت تـزاری در اوکـرایـن بـا بـرقـراری دولـت ارتـجـاعـی جـدیـد بـه یـک رشـتـه خـیـزش هـای دهـقـانـی در تـابـسـتـان 1918 مـنـجـر گـردیـد، کـه بـه سـخـتـی بـه وسـیـلـۀ دولـت سـرکـوب شـدنـد، ولـیـکـن بـا ایـن حـال دهـقـانـان ازپـای نـنـشـسـتـنـد، و خـود را در گـروه هـای کـوچـک 100- 20 نـفـری سـازمـان دادنـد، کـه بـه حـمـلات غـافـلـگـیـر کـنـنـده بـه امـلاک مـی پـرداخـتـنـد. جـنـبـش مـاخـنـوویـسـتـی بـه اقـتـضـای ایـن گـروه هـا و درنـتـیـجـۀ اتـحـاد ایـن گـروه هـا پـدیـد آمـد، و تـدریـجـاً یـک ارتـش مـنـظـم مـرکـب از 20000 نـفـر سـازمـان داده شـد. هـم ارتـش و هـم جـنـبـش وسـیـعـی کـه ارتـش از آن زاده شـد و بـه آن پـیـوسـتـه بـود، نـام رهـبـر آنـارشـیـسـت ارتـش نـسـتـور ایـوانـوویـچ مـاخـنـو(Néstor Ivanovitj Makhno)( 1934- 1888) را بـه خـود گـرفـت.

از آن جـا کـه تـاریـخ حـیـات مـاخـنـو شـامـل وجـوه نـمـونـۀ افـراد انـبـاز در جـنـبـش اسـت، ذیـلاً بـه کـوتـاهـی نـظـری بـه آن مـی افـکـنـیـم:

مـاخـنـو در یـک روسـتـای بـزرگ در اوکـرایـن جـنـوبـی در یـک خـانـوادۀ دهـقـانـی تـهـیـدسـت تـولـد یـافـت. پـدر مـاخـنـو در 11 مـاهـگـی او درگـذشـت. در 7 سـالـگـی بـه کـار شـبـانـی پـرداخـت. از 8 تـا 12 سـالـگـی زمـسـتـان هـا بـه مـدرسـه مـی رفـت و تـابـسـتـان هـا سـرگـرم کـار مـی شـد. دیـرتـر در نـقـاط مـخـتـلـف بـرای دهــقـانـان بـزرگ آلـمـانـی کـار روزمـزدی انـجـام مـی داد. در سـن 16 سـا لـگـی او دگـرگـونـی هـای انـقـلابـی در 1905 آغـازیـدنـد، و وی تـحـت هـنـایـش آن هـا بـه آنـارکـوکـمـو نـیـسـت هـا پـیـوسـت. در 1908 دسـتـگـیـر و بـه جـرم فـعـالـیـت آنـارشـیـسـتـی و تـروریـسـتـی بـه 9 سـال حـبـس در زنـدان مـحـکـوم گـردیـد، و طـی آن در جـمـع آنـارشـیـسـت هـای روشـنـفـکـر آمـوزش تـئـوریـک سـیـاسـی واقـعـی دیــد. در نـتـیـجـۀ انـقـلاب فــوریـه 1917 و قـیـام کـارگـران مـسـکـو، کــه

ازجـمـلـه در مـارس آزادی زنـدانـیـان سـیـاسـی را بـه بـارآورد، او رهـا شـده، بـه اوکـرایـن بـازگـشـت، تـا در سـازمـان دهـی جـنـبـش دهـقـانـی انـبـاز گـردد. هـم چـنـیـن سـرگـرم ایـجـاد اتـحـادیـۀ صـنـفـی خـد مـۀ امـلاک شـد.

سـرگـذشـت سـیـاسـی مـاخـنـو ظـاهـراً بـا پـایـۀ اجـتـمـاعـی جـنـبـش مـتـمـایـز مـی بـاشـد، آن چـه کـه سـبـب سـاز افـسـانـه پـردازی دربـارۀ او گـردیـده اسـت.

جـنـبـش مـاخـنـوویـسـتـی مـحـتـمـلاً مـرکـب از یـک هـسـتـۀ کـوچـک از فـعـالـیـن آنـارشـیـسـت و انـبـوهـی دهـقـانـان کـارگـر و دهـقـانـان تـهـیـدسـت مـجـذوب مـوفـقـیـت گـروه مـاخـنـو در رمـانـدن مـلا کـیـن بـود. بـسـیـاری از دهـقـانـان مـاخـنـو را نـوعـی نـاجـی و رهـایـی بـخـش، یـک سـرکـرده و رهـبـر طـایـفـه ای تـلـقـی مـی نـمـودنـد:

چـرا مـا خـود را مـاخـنـوویـسـت هـا مـی نـامـیـم؟ بـه ایـن دلـیـل کـه مـا در تـاریـک تـریـن ایـام ارتـجـاع در اوکـرایـن بـرای نـخـسـتـیـن بـار یـک دوسـت و رهـبـر وفـادار، مـاخـنـو، را در صـفـوف مـان تـشـخـیـص دادیـم، کـه صـدای اعـتـراضـش بـه سـتـم در حـق کـلـیـۀ کـارگـران در سـرتـاسـر اوکـرا یـن طـنـیـن انـداز بـود و مـردم را بـه پـیـکـار عـلـیـه جـمـیـع خـودکـامـگـان، دزدان و حـقـه بـازان سـیـا سـی مـشـغـول فـریـب مـا فـراخـوان مـی داد، مـاخـنـو، کـه اکـنـون بـا اسـتـواری و بـرگـشـت نـاپـذیـر در صـفـوف مـشـتـرک مـا بـه صـوب هـدف نـهـایـی، آزادسـازی کـلـیـۀ کـارگـران از هـر نـوع سـرکـوب راه مـی پـویـد.”14

مـحـتـوای ایـدئـولـوژیـک جـنـبـش تـا درجـۀ زیـادی یـک نـوع سـوسـیـالـیـسـم اوتـوپـیـک( واهـی گـرا ) روسـتـایـی طـایـفـه ای و هـدف آن ایـجـاد فـدراسـیـونـی از کـلـکـتـیـوهـای روسـتـایـی آزاد بـود، چـنـان کـه از زنـدگـی آزاد، ابـتـدایـی، هـمـبـسـتـه در روسـتـا سـتـایـش مـی گـشـت، و بـه شـهـر، مـرکـز تـکـامـل صـنـعـت و سـرمـایـه داری آغـاز شـده بـه دیـدۀ دشـمـنـانـه نـگـریـسـتـه مـی شـد. در نـو شـتـۀ مـاخـنـو تـحـت عـنـوان کـمـون هـای روسـتـایـیدر تـوصـیـف او از کـلـکـتـیـوهـایـی کـه بـا انـبـازی وی بـرقـرار گـردیـده بـودنـد، ذکـر شـده اسـت: ” در هـمـۀ کـلـکـتـیـوهـا بـرخـی دهـقـانـان آنـار شـیـسـت بـودنـد، ولـی اکـثـر اعـضـاء آنـارشـیـسـت نـبـودنـد. بـاوجـود ایـن آن هـا در کـلـکـتـیـوشـان یـک هـمـبـسـتـگـی آنـارشـیـسـتـی حـس مـی کـردنـد، کـه فـقـط در زنـدگـی عـمـلـی کـارگـران عـادی، کـه هـنـوز زهـر سـیـاسـی شـهـرهـا بـا جـوّ نـیـرنـگ و خـیـانـت شـان را کـه بـسـیـاری از آنـان را کـه خـود را آنـارشـیـسـت مـی دانـنـد، در خـود غـرق مـی سـازنـد، نـچـشـیـده انـد، مـشـهـود اسـت.”15

بـه عـلـت سـاخـتـار طـایـفـه ای عـمـومـی جـنـبـش مـوقـعـیـت زنـان سـنـتـی و تـوأم بـا سـتـمـدیـدگـی بـود. آن هـا در ارتـش نـیـز انـبـازی نـداشـتـنـد. بـه نـوشـتـۀ دوسـت و آمـوزگـار مـاخـنـو در دورۀ زنـدان، پـتـر آنـدریـویـچ آرشـیـنـوف(Peter Andrejevitj Arshinov)( 1937- 1886) – کـه بـاشـمـول تـریـن تـوصـیـف جـنـبـش را بـراسـاس انـبـازی شـخـصـی در آن طـی زمـان درازی بـه دسـت داده اسـت 16زنـان جـزو ارتـش نـبـودنـد. تـنـهـا در وضـعـیـت هـای اضـطـراری ضـرورت تـسـلـیـح زنـان مـطـرح مـی گـردیـد.

از نـظـر روشـنـگـری و آمـوزش افـکـاری در سـمـت آزادسـازی فـردی پـرورده شـده بـود. کـوشـش درجـهـت بـرقـراری مـدارس آلـتـرنـاتـیـوی بـراسـاس ایـده هـای تـربـیـتـی آنـارشـیـسـت اسـپـانـیـایـی فـرانـسـیـسـکـو فـرر گـواردیـا(Francisco Ferrer Guardia)( 1909- 1859)17 بـه عـمـل آمـد، امـا بـه دلایــل کـمـبـود آمـوزگـاران و وضـعـیـت تـقـریـبـاً دائـم جـنـگـی در مـنـطـقـۀ جـنـبـش ایـده هـای تـربـیـتـی آن گـونـه کـه بـایـد و شـایـد امـکـان عـمـلـی شـدن را نـیـافـت.

جـنـبـش، کـه فـعـالـیـت اصـلـیـش عـبـارت از جـنـگ بـود، مـوفـق بـه بـرقـراری چـنـد کـلـکـتـیـو روسـتـایـی گـردیـد. مـاخـنـو دربـارۀ ایـن کـلـکـتـیـوهـا نـوشـتـه اسـت، کـه آن هـا اغـلـب مـرکـب از تـقـریـبـاً ده خـانـوادۀ بـزرگ، مـعـادل دویـسـت تـا سـیـصـد عـضـو بـودنـد. آن هـا اراضـی امـلاک پـیـشـیـن را بـر حـسـب نـیـازشـان دراخـتـیـار داشـتـنـد. تـقـسـیـم بـذرهـای گـنـدم و ابـزار تـوسـط کـنـگـره هـای کـلـکـتـیـو هـای نـاحـیـه ای بـه عـمـل مـی آمـد. هـر کـلـکـتـیـو تـوسـط جـلـسـات مـشـتـرک اداره مـی شـد. آشـپـزخـا نـه هـا و غـذاخـوری هـای مـشـتـرک دایـر بـودنـد. کـلـکـتـیـوهـا نـتـیـجـۀ جـنـبـش اسـتـمـلاکـی پـدیـدار در اثـر فـروپـاشـی نـظـامـی آلـمـان در نـوامـبـر 1918 و سـقـوط نـهـایـی دولـت ارتـجـاعـی در دسـامـبـر هـمـان سـال بـودنـد. ایـن فـروپـاشـی نـظـامـی و سـیـاسـی سـبـب سـاز آن بـود، کـه بـلـشـویـک هـا دیـگـر بـار از تـوانـایـی تـصـرف قـدرت در اوکـرایـن بـرای مـدتـی بـرخـوردار گـشـتـنـد. خـلاء سـیـاسـی مـوجـود هـم چـنـیـن امـکـان تـکـامـل جـنـبـش دهـقـانـی را ایـجـاد نـمـود. عـلاوه بـر بـرقـرار گـشـتـن کـلـکـتـیـوهـا، سـعـی ایـجـاد رهـبـری هـمـآهـنـگ کـل بـه اصـطـلاح مـنـطـقـۀ آزادشـده، مـنـطـقـه ای بـه مـسـاحـت چـنـدهـزار کـیـلـومـتـرمـربـع در بـخـش جـنـوبـی اوکـرایـن مـشـتـمـل بـر 72 نـاحـیـه بـا تـقـریـبـاً 2مـیـلـیـون اهـالـی نـیـز بـه عـمـل آمـد. طـی شـش مـاه تـا بـهـار 1919 آرامـش نـسـبـی در مـنـطـقـه حـاکـم بـود. در ایـن دوره سـه کـنـگـرۀ مـنـطـقـه ای بـرگـذار گـشـتـنـد. ایـن کـنـگـره هـا بـه اتـفـاق شـورای جـنـگ انـقـلابـی بـرگـزیـده بـه اصـطـلاح عـالـی تـریـن مـقـام سـیـاسـی مـنـطـقـه در آن دوره بـه شـمـار مـی رفـتـنـد. درمـورد تـوسـعـۀ کـمّـی کـلـکـتـیـوهـا در مـحـدودۀ مـنـطـقـۀ جـنـبـش مـاخـنـوویـسـتـی ارقـامـی بـه دسـت داده نـشـده اسـت.

از 1919 تـا 1921 مـاخـنـوویـسـت هـا و بـلـشـویـک هـا بـه انـجـام عـمـلـیـات نـظـامـی مـشـتـرک بـرای دفـع حـمـلات ضـدانـقـلاب کـه هـر دو طـرف در آن امـر ذی نـفـع بـودنـد پـرداخـتـنـد. اشـتـراک عـمـل زمـانـی طـرفـیـن عـلاوه بـر دلـیـل نـظـامـی دارای دلایـل دیـگـری نـیـز بـود: بـلـشـو یـسـم در اوکـرایـن هـمـانـنـد روسـیـه دروهـلـۀ نـخـسـت عـبـارت از جـنـبـش فـراگـیـرنـدۀ کـارگـران و رو شـنـفـکـران شـهـری بـود. دیـگـر آن کـه طـبـقـۀ کـارگـر اوکـرایـن تـا درجـۀ زیـادی اصـلاً اهـل شـمـال (روسـیـه) بـود. شـک دهـقـانـان نـسـبـت بـه بـلـشـویـسـم دراثـر فـقـدان طـبـقـۀ کـارگـر بـومـیتـشـدیـد نـیـز مـی گـردیـد. هـم چـنـیـن اقـشـار دهـقـانـی تـهـیـدسـت، کـه بـه طـور عـمـده تـشـکـیـل دهـنـدگـان جـنـبـش مـاخـنـوویـسـتـی بـودنـد، و نـفـع شـان را در سـرنـگـون سـاخـتـن جـامـعـۀ بـورژوایـی تـشـخـیـص داده بـودنـد، ضـدیـت شـان بـا دولـت مـلاکـیـن، بـا نـیـروهـای مـداخـلـه گـر مـتـفـقـیـن غـربـی و بـا جـنـبـش بـورژوایـی مـلـی گـرایـانـه تـقـریـبـاً سـازوار بـا مـواضـع بـلـشـویـک هـا بـود، و لـذا چـالـش مـشـتـرک بـا بـلـشـویـک هـا عـلـیـه ضـدانـقـلاب را درجـریـان تـهـاجـم ژنـرال هـای تـزاری دنـیـکــیـن در 1919 و پـیـوتــر ان. فُــن ورانـگــل( Pjotr N. von Wrangel)( 1929- 1878) در 1920 مـدلـل مـی سـاخـت.

مـنـازعـات مـاخـنـوویـسـت هـا و بـلـشـویـک هـا بـا یـکـدیـگـر و تـشـدیـد ایـن مـنـازعـات در سـه مـرحـلـۀ اصـلـی صـورت گـرفـت: پـیـش از تـهـاجـم دنـیـکـیـن، رهـبـری نـظـامـی بـلـشـویـک هـا بـه ار تـش مـاخـنـو دسـتـور آمـیـزش کـامـل بـا ارتـش سـرخ را داد، و تـهـدیـد نـمـود، کـه درصـورت عــدم اطـا

عـت از دسـتـور، هـر نـوع کـنـگـرۀ تـشـکـیـل یـافـتـه از سـوی رهـبـری ارتـش مـاخـنـو ضـدانـقـلابـی اعـلام و بـه ایـن صـورت بـا آن رفـتـار خـواهـد شـد. ( نـشـانـه گـرفـتـه شـدن کـنـگـره هـا ازطـرف بـلـشـویـک هـا ازجـمـلـه بـه ایـن عـلـت بـود، کـه کـنـگـره هـا امـاکـن بـسـیـج نـیـرو بـرای ارتـش مـا خـنـو، ضـمـنـاً امـاکـن مـهـم بـرای بـحـث و تـصـمـیـمـات سـیـاسـی بـودنـد.) هـمـزمـان بـا صـدور تـهـدیـد، رهـبـری ارتـش بـلـشـویـکـی بـا ارتـش مـاخـنـو درمـورد یـک تـوافـق هـمـکـاری مـذاکـره بـه عـمـل آورد. بـا سـربـاززدن ارتـش مـاخـنـو از پـذیـرش دسـتـور بـلـشـویـکـی، آن ضـدانـقـلابـی اعـلام گـردیـد، و رهـبـری ارتـش بـلـشـویـکـی سـریـعـاً کـوشـیـد تـا ازجـمـلـه مـاخـنـو را بـه دام انـدازد و بـه قـتـل رسـانـد. ولی پـیـش از عـمـلـی گـشـتـن ایـن سـوء نـیـت بـلـشـویـک هـا، تـهـاجـم دنـیـکـیـن روی داد، و بـلـشـویـک هـا از اوکـرایـن عـقـب نـشـسـتـنـد. نـیـروهـای دنـیـکـیـن طـی تـابـسـتـان و پـائـیـز 1919 عـمـیـقـاً در روسـیـه پـیـش رفـتـنـد، و در یـک نـقـطـه زمـانـی مـسـکـو را درمـعـرض تـهـدیـد قـرار داد نـد. تـحـت ضـدحـمـلـۀ ارتـش سـرخ، ارتـش مـاخـنـو خـود را پـشـتـیـبـان مـهـم آن نـشـان داد، بـه طوری کـه ارتـش مـاخـنـو آن ضـربـۀ تـعـیـیـن کـنـنـده ای را کـه مـقـدمـۀ عـقـب نـشـیـنـی ارتـش دنـیـکـیـن گـرد یـد، بـه آن وارد سـاخـت.

پـس از شـکـسـت ارتـش دنـیـکـیـن در پـائـیـز 1919، بـلـشـویـک هـا بـرای بـار دیـگـر درصـدد یـکـسـره سـاخـتـن کـار جـنـبـش مـاخـنـوویـسـتی بـرآمـدنـد. رهـبـری ارتـش بـلـشـویـکـی بـه ارتـش مـا خـنـو دسـتـور انـتـقـال خـود بـه جـبـهـۀ لـهـسـتـان را صـادر نـمـود، و مـقـصـود از ایـن دسـتـور آن بـود، کـه بـخـشـاً ارتـش مـاخـنـو تـحـت فـرمـان دهـی ارتـش سـرخ درآورده شـود؛ بـخـشـاً جـنـبـش مـاخـنـوو یـسـتی را بـا جـدا نـمـودن آن از مـنـطـقـه ای کـه از آن مـنـشـأ گـرفـتـه، و ازحـیـث کـار و حـیـات بـه شـکـل طـبـیـعـی بـا آن مـرتـبـط بـود، نـاتـوان سـازد. درنـتـیـجـۀ سـرپـیـچـی مـاخـنـو از دسـتـور بـلـشـو یـک هـا، جـنـبـش مـاخـنـوویـسـتـی بـرای بـار دوم ضـدانـقـلابـی اعـلام گـردیـد. امـا ایـن مـرتـبـه نـیـز سـعـی پـایـمـال سـاخـتـن جـنـبـش مـاخـنـوویـسـتـی بـه عـلـت تـهـاجـم ورانـگـل بـه تـعـویـق افـکـنـده شـد، و بـار دیـگـر ارتـش سـرخ خـود را مـجـبـور از هـمـکـاری بـا ارتـش مـاخـنـو بـرای دفـع تـهـاجـم نـیـرو هـای ضـدانـقـلابـی دیـد، و بـلـشـویـک هـا در پـائـیـز 1920 بـه امـضـاء مـوافـقـتـنـامـۀ هـمـکـاری بـا ارتـش مـاخـنـو بـرضـد ارتـش ورانـگـل پـرداخـتـنـد، و بـه مـاخـنـوویـسـت هـا نـویـد آزادی سـیـاسـی داده، بـقـای ارتـش مـاخـنـو بـه صـورت یـک واحـد مـنـظـم بـا سـاخـتـار خـود درعـوض اطـاعـت آن از فـرمـان دهـی عـالـی ارتـش سـرخ را تـضـمـیـن نـمـودنـد. ضـمـن مـذاکـره، رهـبـری ارتـش مـاخـنـو مـطـالـبـۀ خـوداداری مـنـطـقـۀ آزاد شـدهدر پـیـوسـتـگـی بـه اتـحـاد شـوروی را پـیـش کـشـیـد، کـه از سـوی بـلـشـویـک هـا نـه رد و نـه پـذیـرفـتـه گـردیـد، بـه عـبـارت دیـگـر عـامـداً بـی جـواب نـگـاه داشـتـه شـد. درواقـع امـر مـوافـقـتـنـامـه یـک مـانـور تـاکـتـیـکـی از نـاحـیـۀ بـلـشـویـک هـا بـود، کـمـا ایـن کـه بـلافـاصـلـه پـس از شـکـسـت نـهـایـی ارتـش ورانـگـل، ازجـمـلـه درنـتـیـجـۀ عـمـلـیـات مـؤثـر ارتـش مـا خـنـو، مـقـامـات بـلـشـویـکـی اقـدام بـه دسـتـگـیـری انـبـوه آنـارشـیـسـت هـا و مـاخـنـوویـسـت هـا در او کـرایـن نـمـوده، بـه تـعـقـیـب واحـدهـای ارتـش مـاخـنـو پـرداخـتـنـد، و آن هـا را یـکـی پـس از دیـگـری طـی زمـسـتـان 21- 1920 نـابـود سـاخـتـنـد.

نووسەر: هه‌ژێن

هه‌رچه‌نده‌ من به‌ ویستی خۆم له‌دایك نه‌بووم، به‌ڵام ده‌موێت به‌ ویستی خۆم بژیم و به‌خۆم بیربکه‌مه‌وه‌، به‌خۆم بڕیار بده‌م و به‌ خۆم جێبه‌جێ بکه‌م. هه‌ر له‌ مناڵیمه‌وه‌ تا ئێستا نه‌فره‌تم له‌ زۆره‌ملی و چه‌پاندن هه‌بووه‌، هاوکات خه‌ونم به‌ دونیایه‌که‌وه‌ بینیوه‌، که‌ تێیدا له ‌بری فه‌رمانده‌ری و فه‌رمانبه‌ری؛ هاوه‌ڵێتی، له ‌بری ڕك و کینه‌؛ خۆشه‌ویستی، له‌ بری جه‌نگ و کوشتار؛ ئاره‌زوومه‌ندی ئاشتی و ئاوه‌دانی بووم و هه‌میشه‌ خه‌ونم به‌ ژیانێکی ئازاد له‌ باوه‌شی سروشتدا، له‌ جه‌نگه‌ڵه‌ چڕ و دوورده‌سته‌کان بینیوه‌. لای من جیاوازی باوکی زۆردار و مامۆستای داروه‌شێن و ئه‌شکه‌نجه‌ده‌ری زینادنه‌کان نییه‌ لای من جیاوازی سه‌رکرده‌ و شوان نییه‌، لای من جیاوازی پارته‌ راست و چه‌په‌کان نییه‌، هه‌رچه‌ندی ناو و ڕه‌نگ و پاگنده‌کانیان له‌ ڕوخساردا جیاواز بن herçende min be wîstî xom ledayk nebûm, bellam demwêt be wîstî xom bjîm û bexom bîrbkemewe, bexom birryar bdem û be xom cêbecê bkem. her le mnallîmewe ta êsta nefretim le zoremlî û çepandin hebuwe, hawkat xewnim be dunyayekewe bînîwe, ke têyda le brî fermanderî û fermanberî; hawellêtî, le brî rik û kîne; xoşewîstî, le brî ceng û kuştar; arezûmendî aştî û awedanî bûm û hemîşe xewnim be jyanêkî azad le baweşî sruştda, le cengelle çirr û dûrdestekan bînîwe. lay min cyawazî bawkî zordar û mamostay darweşên û eşkencederî zînadnekan nîye lay min cyawazî serkirde û şwan nîye, lay min cyawazî parte rast û çepekan nîye, herçendî naw û reng û pagindekanyan le ruxsarda cyawaz bin

وەڵامێک بنووسە

Please log in using one of these methods to post your comment:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  گۆڕین )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  گۆڕین )

Connecting to %s

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

%d هاوشێوەی ئەم بلۆگەرانە: