اتحاد و همبستگی شوراهای محلی کار و زیندگی

بچه ها در خارج از ایران که وقایع ایران و تصاویر را در کانالهای تلگرامی، اینستاگرامی بخصوص در اروپا و غیره که یک ترجمه مختصر چند خطی زیر آن می‌گذارند شدیدن بازدید کننده فراوانی پیدا کرده اند دوستانی در ایتالیا و فرانسه، آلمان این کار با شکوه را انجام می‌دهند که این جنبش شوراهای آزاد غیر متمرکز زنان، جوانان، دانشجویان‌، معلمین، پزشکان و پرستاران، کارگران و غیره برای آزادی و عدالتخواهی هستند و وابسته به هیچ حزب و حکومتی نیستند. جامعه جهانی و جنبشهای اکوزیستی ضد سلطه، زنان و رسانه های بخصوص مستقل را به حمایت همه جانبه تر از جنبش زن، زندگی، آزادی، اداره شورایی تشویق کنیم و حالا وجود میلیونها ایرانی در خارج از کشور میتوانند نقش گرانبها و موثری برای رشد آرزوهای انسانی و رهایی داشته باشند به امید آزادی.

چرا اطلاعیه محلات حقیقتن مشکوکه. اولن دعوتش در این شرايط عصیانی جامعه کم زورترین شکل مدنیست و حرارت و هیجان مبارزه را به آرامش سوگواران دعوت می‌کند دومن این رژيم آرزو می‌کند که خشم اعتراضات بخوابد و در آرامش برپا شود تا آنها فرصت برنامه‌ريزی کنترل و سرکوب جدید تری برای آینده طراحی کنند و خود را پیروز قلمداد کنند، سوم، اعتراضات مدنی بعد از یکی دو روز اتوماتیک وار می‌خوابد، چهارم، جنبش محلات همواره به عنوان شورشیترین و تدافعی ترین بچه‌ها شناخته میشدند، پنجم در کانالها خواندم که اثر توییتری، فیس‌بوکی و رد پایی از چنین محلاتی اصلن وجود ندارد و مثل شبهی خیالی برای اخته سازی جنبش میماند، ششم ایران عنترناسیونال شاهی هرگز اطلاعیه ای سازمانی گروهی را ناشناخته بدون بررسی پخش نمیکند مگر اینکه در راستای رفرمیستی خودشان باشد چون اینها همراهی و همسویی ظاهری با براندازی مردم می‌کنند و پشت پرده با لابیستهای اسلامی همه دولتها در حال چانه زنی و معامله هستند آنها همه پروسه انتقال قدرت از بالا می‌خواهند و نه انقلاب مردمی، هفتم پای امنیتیهای نایاک رژیم در این اطلاعیه هم هست شاید تنهایی ساخته، یا با همکاری شبکه خارجی شاه و شورای گذار به دولت آینده با حفظ ارتش و بخشی از سپاه، و یا صرفن همکاری سازمان امنیتی غرب با با سران شورای سلطنت و جمهوری خواهی، اتاقهای فکر و وزارات کارشناسی سیاسی و امنیتی دولتها ۲۴ ساعت با امکانات و هزینه‌های هنگفت ‌هر لحظه در جهت دادن تحولات سیاسی در راستای منافع خودشان است و وضعیت را از صدها زمینه بررسی می‌کنند موضوع را ساده نگیرید که گوی صرفن فروپاشی نظام اسلامی ایران است تمام خاورمیانه و بخصوص اروپا و روسیه دچار تحولات آزادیخواهی واژگون کننده دولتهایشان می‌شود و ترجیح می‌دهند با رژیم تضعیف شده معامله پر منفعتی بکنند خرج هر رسانه حداقل صدها میلیون دلاری مثل اینترناشنال، صدای آمریکا، منوتو، بی‌بی سی، و غیره که دها میلیون بیننده در ایران دارند را غرب از جیبش مفت که نمی‌پردازد تمام گزارشگران زیر نظر آنها و گاهن با مشاورت همکاری کارتل سیاسی اقتصادی قدرتمند دو طرفه نایاک از جانب رژیم اسلامی هم پیشنهادات و راه حل میدهند صحبت مسیح علینژاد دهم مهر را با نماینده ایرانی در پارلمان کاندا را خوب گوش کنید که چرا کاندا و کشورهای غربی اساسن خانه امن سران و خانواده آنهاست و مسیح هم در دایره امنیت سیاسی منافع غرب قرار می‌گیرد دکترین شوک را حداقل برای شناخت بهتر مکانیزم کارکرد سیاسی حکومت‌ها بخوانید.

جنبش آزاد شورایی و اکوزیستی ضد سلطه در ایران و جهان

زنده باد ژن، ژیان، ئازادی جامعه کمونهای شورایی عاشقانه

زنده باد زن، زندگی، آزادیدنیای هم بوم زیستی گلستانه

زنده باد نان، کار، آزادیاداره شورایی

بر قرار باد فدراسیون شوراهای آزاد سراسری ایران

نه به سلطه سرمایه و نه به سلطه پدرسالاری

دوستان توجه کنند تمام کشورها، دولتها و احزاب جهان سرمایه‌داری امروز واژگان آزادیخواهی، مثل شورا، کمون آزادی، انسانیت، برابری، همیاری، همبستگی و غیره را مدام به نفع مدیریت قدرت فاسد خودشان مصادره و بهره برداری میکنند بنابراين واژه مناسبات جامعه شورایی و کانون‌های شورایی آزاد خودگردان و مستقل را که در مفهوم همبستگی خرد جمعی شورایی و یا کمونی متبلور می‌شود را به هیچ وجه با شوراهای زرد، ارتجاعی و وابسته به حکومت‌ها، اتحادیه‌های دولتی و احزاب سیاسی، هرگز ،هرگز مشابه و همردیف نگیرید مثل شورای جنگ، شورای وزیران، شورای نمایندگان پارلمان، شورای آژانس اتمی، شورای مجلس اسلامی، شورای کار اسلامی، شورای دانشجویان اسلامی، شورای حکام سازمان ملل، شورای امنیت، حکومت و دولت شوراها، کمپانیهای شورایی، کارتلهای شورایی، انواع احزاب شورای گذار به دولت سرکوب بعدی، شورای سلطنت، شورای مجلس موسسان، شورای نجات ایران، شورای ملی مقاومت مجاهدین و هزاران اسم شورایی دیگر با پسوند و پیشوندهای حکومتی که در وابستگی و کنترل یک قدرت یا حزب سیاسی قرار میگیرند و کارکرد تشکیلات بوروکراتیک همه آنها در اعمال سلطه روانی و عملی در نابودی جامعه زن، زندگی، آزادی یکی هستند هدف همگی این احزاب تشنه به قدرت سیاسی در تجزیه، جدا سازی و تخریب مناسابات همبستگی غیر متمرکز آزاد شورایی و خودگردانی مردم است تا جامعه در پیکره احزاب قدرتی پخش و پلا شوند و چون ابزاری عقیدتی ایمانی در خدمت رقابت جایگاه قدرت پدرسالاری حزبشان علیه یکدیگر بجنگند در حالیکه جامعه یا فدراسیون شوراهای و کمونها در ارتباط و همکاری مستقیم با دها هزار شورای آزاد زنان، دانشجویان دانشگاه‌ها، پرستاران، کارگران، معلمین، کشاورزان، رانندگان و غیره بدون نیاز به واسطه اربابان و سلطه‌گران حزبی حکومتی به فعالیت و تقسیم آزادانه و داوطلبانه امور زن، زندگی ، سازندگی جامعه ارگانیک میپردازند و فرایند مناسبات دنیایی باطراوت، عاشقانه و گلستانه را به دور از اربابان پارلمانتاریسم نولیبرال سرمایه‌داری میآفرینند آنچه ما اکنون در ایران شاهد آن هستیم با مبارزه گارگران شورایی هفت تپه از جنبش آبان با فریاد نان، کار، آزادی، اداره شورایی شروع و در دل جنبش زنان و دانشجویان به عنوان یک سنبل و نماد قوی جنبش خودگردان آزادیخواهی طنین‌انداز شد گرچه برخی احزاب چپ مثل حزب کمونیست کارگری ازین شعار کمونوار شورایی وحشت کردند زیرا پایه‌های ستون رهبر طلبی پارلمانی آنها را به لرزه انداخت اما در عین حال حزب اتحاد سوسیایست کارگری با وجود تناقض اردوگاه حزبی لنینی اش از نان، کار،آزادی و اداره شورایی با تمام توان دفاع کرد که جلوتر به آشفتگی این تفکر حزبی میپردازیم و حالا جنبش زن، زندگی، آزادی در نمادی ترکیبی، کیفی انسانی اکوزیستی به این سنبل مبارزه جامعه شورایی، جوهری عمیقتر و پخته‌تر بخشید و جنبش شورایی آزادیخواهی ایران را جلوه‌ای جهانی داد گرچه آگاه و ناخودآگاه ساختارهای مسلط مردسالار جهانی به بهانه نبود نام مردان در کنار زن، زندگی ازادی، سراسیمه شدند تا این سنبل مفهومی زندگی بخش، زن، زندگی ، آزادی را که از واقعیت گذر هزاران سال حاکمیت پدرسالاری در سرکوب زایش رهایی‌بخش زنان آزادیخواه در کل جهان شعله‌ور شده را کم‌مایه و بیجون نشان دهند و اتفاقن اگر نخواهید شعار مرد” “میهنآبادی را بدون بقیه شعر، برای تغییر مغزها که پوسیده‌اند (پدرسالاری)، برای اقتصاد دستوری (نولیبرالیسم سرمایه‌داری)، برای این هوای آلوده (کارتلهای سرمایه‌داری)، برای گریه‌های بی‌وقفه، برای کودک زباله گرد و آرزوهاش، برای کودکان افغانی، برای آوار خونه‌های پوشالی(استبداد جنگ و نفرت و استثمار زندگانی) …… همراهی نکنید آنگاه الگوی دولتی ناسیونالیست ناموسی عقبگرا را صرفن به تصویر کشیده‌اید و با این بی معرفتی و تظاهر به همبستگی با صدا و درد مشترک زنان و مردم ایران، شتابانه با علم کردن بیشرمانه پرچم سه رنگ جمهوری حکومتی و سلطنتی کهنه شده قدیم، با توسل به رسانه‌های وابسته ثروتمند برون‌مرزی در بولد و بت کردن چهره‌های رهبری ‌خیالی، با این چند پرچم اسکول شده، خواستند کل اعتراضات خارج از کشور را در انحصاری خودشان قلمداد کنند در حالیکه از سبک آوازخوانی و سرود سرایی آزادیخواهان و نسل جوان خارج کشور می‌فهمیم که چنین توهمی نیست ‌کهنه اندیشان نمیخواهند بفهمند که این جنبشهای نوین غیر متمرکز آزاد شوراهای اجتماعی اساسن ضد ساختارهای پوسیده حکومتی هستند و نسل‌های آزاده امروز دیگر مجبور نیستند دوباره به مکانیزمهای

ریاستی پدرسالاری کهنه و به شعبده بازی‌های انتخاباتی برگزیدگان پارلمان قدرت تن دهند حتا آزادیخواهان غربی، خودشان از فرسودگی و فروزیختگی این سادیسم تکنوکراسی دیوانسالار قدرت سخن میرانند پس تردیدی نیست که نسل مبارز امروز زن، زندگی، آزادی نه تنها طرحها و پرچمهای هزار رنگ خودش را می‌آفریند بلکه در بدن مناسبات جامعه نوین همبستگی شورایی اکوزیستی عاشقانه میتواند به هنر رقصان زندگی بخشش تداوم دهد اکنون در این لحظات حساس قیام براندازی علیه رژیم اسلامی خون‌آشام که از کردستان تا بلوچستان جز قتل‌عام، دستگیری، شکنجه و تجاوز هیچ انسانیتی را نمیشناسد و عقب‌نشینی خود را مرگ وجودی خویش میبیند طبعن در این سادیسم کینه‌توزی و درماندگی با اشتباهات و جنايات بیشترش به پرتگاه سقوط نزدیکتر میشود پس هرگز به هیچ رفرم دروغینی از جانب رژیم و ماله کش های بین‌المللی برای وقت خریدن در تجهیز دوباره کشتارش باور نکنید نافرمانی مدنی در برابر چنین فاشیسمی صرفن اخته کردن و فلج سازی جنبش براندازی ست پس مبارزه را باید در تمام سطوح اعتراضی، اعتصابی، تدافعی و حملات ضربتی پیش بریم پایان دیکتاتور و دیکتاتوری نزدیک هست برای خورشید پس از شب‌های طولانی تسلیم نخواهیم شد.

برقرار باد همبستگی شوراهای آزاد سراسری ایران

آنـارشـیـسـت هـا در انـقـلاب اسـپـانـیـا ١٩٣٦- ١٩٣٩ / ١

تـوفـان آراز

در جـریـان جـنـگ داخـلـی اسـپـانـیـا یـک انـقـلاب اجـتـمـاعـی بـا خـصـلـت آنـارشـیـسـتـی در بـخـش اعـظـم آن کـشـور روی داد. آزمـایـش اسـاسـی خـوداداری آنـارشـیـسـت هـا یـا مـسـکـوت و یـا مـفـتـضـح گـردانـده شـد، نـه تـنـهـا بـه وسـیـلـۀ روزنـامـه نـگـاران بـورژوایـی مـعـاصـر انـقـلاب، بـلـکـه هـم چـنـیـن تـوسـط اکـثـر نـاظـران مـارکـسـیـسـت، کـه بـا پـی روی از سـنـت مـجـادلـه ای کـارل هـیـنـریـش مـارکـس(Karl Heinrich Marx)( 83- 1818) و فـریـدریـش انـگـلـس(Friedrich Engels)( 95- 1820) آنـارشـیـسـم را یـک جـنـبـش خُـرده بـورژوایـی واهـی گـرایـانـه تـلـقـی مـی نـمـودنـد. مـورخـیـن مـارکـسـیـسـت بـعـدیـن نـیـز عـمـومـاً بـه انـقـلاب خـلـقـی ای کـه از بـالا، از یـک مـرکـز سـیـاسـی هـدایـت نـگـردیـده، و دارای مـشـخـصـۀ کـامـلاً خـودرویـانـه بـوده اسـت، بـدگـمـان بـوده انـد.

جـنـگ داخـلـی و بـا آن انـقـلاب اسـپـانـیـا بـا کـودتـای افـسـران فـاشـیـسـت بـه سـرکـردگـی فـرا نـسـیـسـکـو فـرانـکـو(Francisco Franco)( 1975- 1892)( دیـکـتـاتـور آیـنـدۀ اسـپـانـیـا ) در 18 ژوئـیـه 1936 آغـاز گـشـت. فـاشـیـسـت هـا گـمـان مـی کـردنـد نـسـبـةً آسـان تـوانـایـی بـه اجـراء گـذا شـتـن یـک کـودتـای سـنـتـی و بـه وسـیـلـۀ آن خـاتـمـه بـخـشـیـدن بـه حـیـات جـمـهـوری بـورژوا دمـو کـراتـیـک1 بـه تـازگـی مـسـتـقـرشـده را خـواهـنـد داشـت. امـا کـارگـران اسـپـانـیـا بـا اعـتـصـاب عـمـومـی واکـنـش نـشـان دادنـد، و کـودتـا شـکـسـت خـورد. شـکـسـت داده شـدن کـودتـا، کـه یـکـی از سـازمـان یـافـتـه تـریـن کـودتـاهـا بـه بـهـتـریـن وجـه در تـاریـخ بـه شـمـار مـی رفـت، بـیـش از هـمـه مـرهـون تـلاش هـای آنـارکـوسـنـدیـکـالـیـسـت هـای اسـپـانـیـا بـود.

آنـارشـیـسـت هـا بـه مـوقـع بـه بـررسـی نـتـایـج انـقـلاب روسـیـه در 1917 بـا انـحـراف زود هـنـگـام آن از اهـداف حـقـیـقـیـش پـرداخـتـه بـودنــد. نـاکـارآمـد بــودن کـمـونـیـسـم مـقـامـاتـیتـقـویـت

کـنـنـدۀ تـمـایـل آن هـا بـه حـرکـت در سـمـت کـمـونـیـسـم آزاد گـردیـده بـود. آن هـا مـأیـوس از سـراب شـوروی، چـنـان کـه دیـگـو آبـاد دِ سـانـتـیـلان(Diego Abad de Santillan)( 1983- 1879) بـعـد نــوشـت: ” آنـارشـیـسـم را واپـسـیـن امـیـد تـولـدِ دیـگـر در ایـن زمـان تـیـره و تـار2 بـه شـمـار آوردنـد. انـقـلاب آنـارشـیـسـتـی کـم و بـیـش در آگـاهـی تـوده هـای مـردم، هـمـان گـونـه کـه در انـدیـشـه هـای نـظـریـه پـردازان ضـدمـقـامـاتـی، بـارور گـشـتـه بـود. چـنـان کـه خـوزه پـیـراتـس(José Peirats)( 89- 1908) عـطـف تـوجـه داده اسـت، آنـارکـوسـنـدیـکـالـیـسـم در روان شـنـاسـی خـود، در طـبـع خـود و در واکـنـش هـای خـود اسـپـانـیـایـی تـریـن شـعـبـه در کـل اسـپـانـیـا بـود.”3 آن تـولـیـد دوگـانـۀ یـک تـکـامـل مـرکـب بـود؛ مـتـنـاسـب بـا وضـعـیـت یـک کـشـور عـقـب مـانـده، کـه در آن شـرائـط حـیـات در روسـتـا کـهـنـه بـود، و مـتـنـاسـب بـا تـکـامـل جـنـبـش کـارگـری مـتـجـدد، آفـریـدۀ صـنـعـتـی سـازی در بـعـض نـقـاط. نـمـونـگـی آنـارشـیـسـم اسـپـانـیـا در یـک درهـم آمـیـخـتـگـی مـنـحـصـر بـه فـرد قـدیـم و نـو قـرار داشـت.

در ایـام پـس از کـودتـا کـلـیـۀ کـارخـانـه هـای بـزرگ در شـهـر بـارسـلـونـا در کـاتـالـونـیـا آنـار شـیـسـتـی( اولـیـن نـقـطـه ای کـه فـاشـیـسـت هـا عـقـب رانـده شـدنـد) از سـوی صـاحـبـان و مـدیـران شـان، کـه در اکـثـر مـوارد تـمـایـل شـان بـه کـودتـاچـیـان را عـلـنـی سـاخـتـه بـودنـد، تـرک شـدنـد. پـس از بـه اتـمـام رسـیـدن اعـتـصـاب عـمـومـی، کـارگـران مـدیـریـت کـارخـانـه هـا، کـارگـاه هـا، مـجـمـوعـه هـای سـاخـتـمـانـی، نـیـروگـاه هـای بـرق، خـطـوط آهـن و غـیـره را بـه دسـت خـود گـرفـتـنـد. در بـقـیـۀ بـخـش جـمـهـوری اسـپـانـیـا4 در وهـلـۀ نـخـسـت کـارگـران روسـتـایـی ابـتـکـار خـوداداری را بـه عـمـل آوردنـد. آن هـا بـدون اعـتـنـاء بـه مـالـکـیـن اراضـی بـه کـشـت و زرع اشـتـراکـی زمـیـن اسـمـاً در آراگـون و لـوانـت سـرگـرم شـدنـد. طـی چـنـد مـاه بـیـش از 60% زمـیـن اشـتـراکـیگـشـت نـه بـه وسـیـلـۀ دولـت( مـانـنـد در اتـحـاد شـوروی بـه صـورت اشـتـراکـی سـازی اجـبـاری5)، بـلـکـه بـه وسـیـلـۀ سـازمـان هـای آنـارکـوسـنـدیـکـالـیـسـتـی مـحـلـی کـارگـران روسـتـایـی. در صـنـعـت اشـتـراکـی سـازی عـمـدةً در کـاتـالـونـیـا، آن جـا کـه تـقـریـبـاً 75% کـارخـانـجـات صـنـعـتـی اسـپـانـیـا مـتـمـرکـز بـودنـد، بـه اجـراء گـذاشـتـه شـد.

بـا تـوجـه بـه مـعـیـار درجـۀ خـوداداری تـحـقـق یـافـتـه انـقـلاب اسـپـانـیـا ریـشـه دارتـریـن انـقـلاب تـا بـه آن زمـان و هـمـزمـان انـقـلابـی قـادر بـه بـسـیـج بـزرگ تـریـن تـوده هـای مـردم نـسـبـت بـه کـل جـمـعـیـت اسـپـانـیـا بـود. عـمـر ایـن انـقـلاب نـیـز درازتـر از تـلاش هـای انـقـلابـی بـا شـوراهـای کـار گـری در مـمـالـک دیـگـری بـود. انـقـلاب در اسـپـانـیـا تـنـهـا دارای یـک مـرکـز جـغـرافـیـایـی چـون در انـقـلابـات در فـرانـسـه و روسـیـه بـا مـراکـز پـاریـس و سـان پـتـرزبـورگ نـبـود، امـا دارای مـراکـز چـنـدی، بـه ایـن سـبـب کـه آن یـک انـقـلاب اجـتـمـاعـی بـود و نـه یـک انـقـلاب مـحـدود سـیـاسـی.

 

آنـارشـیـسـت هـا در انـقـلاب اسـپـانـیـا ١٩٣٦- ١٩٣٩ / ٢

توفان آراز

سـازمـان هـای آنـارشـیـسـتـی

زمـانـی کـه جـنـگ داخـلـی آغـاز گـشـت، اسـپـانـیـا هـنـوز یـک کـشـور کـشـاورزی بـسـیـار عـقـب مـا نـده بـا قـریـب چـهـارونـیـم مـیـلـیـون کـارگـران کـشـاورزی و دهـقـانـان خُـرد بـا زنـدگـی فـقـیـرانـۀ تـو صـیـف نـاپـذیـر و فـقـط دومـیـلـیـون کـارگـران صـنـعـت بـود. اتـحـادیـه هــای صـنـفـی آنـارکــوسـنـدیـکـا

لـیـسـتـی اسـپـانـیـا کـه سـازمـان عـمـدۀ شـان کـنـفـدراسـیـون کـشـوری کـار( ثـی.ان.تـی)(Confederaci ón Nacional del Trabajo(CNT)) بـا تـقـریـبـاً 1 ونـیـم مـیـلـیـون اعـضـاء در هـنـگـام آغـاز جـنـگ دا خـلـی بـه شـمـار مـی رفـت هـم چـنـیـن شـامـل کـارگـران کـشـاورزی بـودنـد. آنـارشـیـسـم در اسـپـانـیـا بـرخـلاف سـایـر جـنـبـش هـای سـوسـیـالـیـسـتـی اروپـا هـرگـز بـه کـارگـران صـنـعـت مـنـحـصـر نـگـرد یـد.

ثـی.ان.تـی در سـال 1910، بـخـشـاً مـلـهـم از سـنـدیـکـالـیـسـم فـرانـسـه، ایـجـاد گـردیـده بـود. ثـی. ان.تـی هـمـزمـان وارث شـعـبـۀ اسـپـانـیـایـی بـزرگ انـتـرنـاسـیـونـال اوّل، بـنـیـان گـذاری شـده در 1868 بـود. شـکـل سـازمـانـی ثـی.ان.تـی فـدرالـیـسـتـی، یـعـنـی ضـدمـتـمـرکـز و ضـدبـوروکـراتـیـک بـود، بـه ایـن صـورت کـه تـشـکـیـلات مـحـلـی مـخـتـار بـه انـجـام ابـتـکـارات بـدون مـشـورت بـا یـک رهـبـری یـا کـمـیـتـۀ مـرکـزی بـودنـد. ارگـان هـای مـنـطـقـه ای و مـلـی بـالارتـبـۀ اتـحـادیـۀ صـنـفـی عـمـدةً وظـایـف هـمـآهـنـگ سـازنـده داشـتـنـد. ثـی.ان.تـی دارای سـاخـتـار کـامـلاً دمـوکـراتـیـک بـود. طـی سـال هـای 36- 1931 تـنـهـا یـک حـقـوق بـگـیـر در آن وجـود داشـت! اعـضـاء فـعـال اتـحـادیـۀ صـنـفـی بـه صـورت کـارگـران عـادی امـرار مـعـاش مـی نـمـودنـد.

ثـی.ان.تـی در کـنـگـرۀ سـاراگـوسـا در 1 مـه 1936 نـظـریـات دکـتـر ایـسـاک پـوئـنـتـه(Isaac Pu

ente) در طـرحـی از او دربـارۀ کـمـونـیـسـم آزادرا بـه پـیـش کـشـیـد، کـه مـوضـوع مـرکـزی آن دمـوکـراسـی مـسـتـقـیـم روسـتـایـی بـود: یـک شـورای کـمـونـال، کـه از سـوی مـجـمـع عـمـومـی اهـالـی بـرگـزیـده مـی شـود، و از نـمـایـنـدگـان کـمـیـتـه هـای فـنـی گـونـاگـون تـشـکـیـل مـی یـابـد. مـجـمـع عـمـومـی بـه اقـتـضـای ضـرورت مـنـافـع کـمـون، بـا مـطـالـبـۀ اعـضـای شـورای کـمـونـال یـا بـه تـمـا یـل اهـالـی مـحـل بـرگـذار مـی گـردد. مـقـام هـای مـسـئـولـیـت دار مـخـتـلـف دارای طـبـیـعـت مـجـریـه یـا بـوروکـراتـیـک نـیـسـتـنـد. آن هـا( بـه غـیـر از بـعـضـی تـکـنـیـسـیـن هـا و آمـارگـیـران) بـه صـورت مـولـدیـن وظـایـف شـان را انـجـام مـی دهـنـد، و در پـایـان روز کـار بـرای بـحـث دربـارۀ جـزئـیـات مـسـائـل گـرد مـی آیـنـد، و ایـن نـیـازی بـه قـبـول مـجـمـع نـدارد.

کـارگـران فـعـال یـک کـارت مـولـد دریـافـت مـی کـنـنـد، کـه بـر روی آن نـتـایـج کـارشـان را یـاددا شـت مـی کـنـنـد، و بـرطـبـق آن مـی تـوانـنـد کـالا دریـافـت دارنـد. عـنـاصـر مـنـفـعـل مـردم یـک کـارت مـصـرف مـعـمـولـی مـی گـیـرنـد. نـبـایـد از هـیـچ نـمـونـۀ مـطـلـقـی تـبـعـیـت گـردد. غـیـروابـسـتـگـی کـمـون هـا بـایـد مـحـتـرم شـمـرده شـود. آن هـا درصـورتـی کـه مـنـاسـب تـر تـشـخـیـص دهـنـد، مـی تـوا نـنـد سـیـسـتـم دیـگـری بـرای مـبـادلـۀ کـالا بـا یـکـدیـگـر بـرقـرار سـازنـد، مـنـتـهـا بـه ایـن شـرط کـه آن از هـیـچ نـظـر بـه زیـان مـنـافـع یـکـدیـگـر نـبـاشـد. حـق خـوداداری کـمـونـال بـه هـیـچ وجـه نـافـی وظـیـفـۀ هـمـبـسـتـگـی جـمـعـی در داخـل فـدراسـیـون هـای بـخـشـی و مـنـطـقـه ای نـمـی بـاشـد.

در جـوار( یـا بـهـتـر گـفـتـه شـود در داخـل) ثـی.ان.تـی سـازمـان آنـارشـیـسـتـی بـااهـمـیـت دیـگـر فـدراسـیـون آنـارشـیـسـتـی ایـبـری( اف.آ.آی)(Federación Anarquista Ibérica(FAI)) وجـود داشـت، کـه در 1927 بـه وسـیـلـۀ اعـضـاء رزمـجـوی اتـحـادیـۀ صـنـفـی آنـارشـیـسـتـی بـه مـقـصـود تـقـویـت روح آنـارشـیـسـتـی در ثـی.ان.تـی و مـمـانـعـت از تـبـدیـل گـردیـدن ایـن سـازمـان بـه یـک تـشـکـیـلات کـارگـری اصـلاح طـلـب مـعـمـولـی بـدون دورنـمـای ا نـقـلابـی ایـجـاد گـشـتـه بـود. در حـقـیـقـت نـیـز در داخــل ثـی.ان.تـی گــرایـشـاتـی بــه اصـلاح طـلـبـی وجـود داشـت. بــا وجـودی کـه ثـی.ان.تـی رسـمـاً

کـمـونـیـسـم آنـارشـیـسـتـی(= آنـارکـوکـمـونـیـسـم) را بـه عـنـوان هـدف خـود بـرگـزیـده بـود، سـازمـان بـه روی کـلـیـه کـارگـران( بـی تـفـاوت بـه پـایـگـاه سـیـاسـی شـان) بـاز بـود، و ایـن امـر تـهـدیـد مـداومـی دربـرابـر اسـاس نـظـر آنـارشـیـسـتـی ثـی.ان.تـی تـولـیـد مـی نـمـود. اگـرچـه تـشـکـیـل اف.آ.آی واکـنـش آنـارشـیـسـتـی درقـبـال ایـن مـسـئـلـه بـود، امـا آن بـه نـوبـۀ خـود مـسـئـلـۀ دیـگـری تـولـیـد کـرد، ایـن کـه از طـریـق آن گـروهـی بـرگـزیـدگـان انـقـلابـی در داخـل جـنـبـش آنـارکـوسـنـدیـکـالـیـسـتـی ظـا هـر گـشـتـنـد، کـه مـطـالـبـۀ بـیـان حـرف آخـر در مـسـائـل ایـدئـولـوژیـک را داشـتـنـد. عـلـی رغـم ایـن کـه اف.آ.آی دارای بـیـش از 20000 عـضـو در 1936( سـازمـان یـافـتـه بـه شـکـل نـامـنـسـجـم در گـروه هـای دوسـتـانـۀ کـوچـک) نـبـود، ولـی نـفـوذ ایـدئـولـوژیـک آن در ثـی.ان.تـی در دهـۀ 30 نـسـبـةً بـزرگ مـی نـمـود.

ثـی.ان.تـی را نـمـی تـوان بـه صـورت یـک سـازمـان آنـارشـیـسـتـی پـاکـیـزه وصـف نـمـود، زیـرا آن شـامـل جـنـاح اصـلاح طـلـب مـایـل بـه قـطـع پـیـوسـتـگـی تـنـگـاتـنـگ ثـی.ان.تـی بـا آنـارشـیـسـم و بـه ایـن شـکـل امـکـان انـبـازی در اتـحـادهـای سـیـاسـی و قـرارهـا بـا دولـت هـا بـود. بـعـضـی اصـلاح طـلـبـان حـتـی بـر ایـن بـودنـد، کـه مـی بـایـد یـک حـزب سـنـدیـکـالـیـسـتـی بـرای شـرکـت در انـتـخـا بـات عـمـومـی تـشـکـیـل داد. ایـن عـنـاصـر در 1931 از ثـی.ان.تـی اخـراج گـردیـدنـد، و بـه ایـجـاد یـک اتـحـادیـۀ صـنـفـی سـنـدیـکـالـیـسـتـی مـخـالـف شـامـل 6000 عـضـو اقـدام نـمـودنـد. ایـن جـنـاح، امـا، دو مـاه قـبـل از آغـاز جـنـگ داخـلـی از نـو بـا ثـی.ان.تـی وحـدت نـمـود.

آنـارشـیـسـت هـا در انـقـلاب اسـپـانـیـا ١٩٣٦- ١٩٣٩ / ٣

توفان آراز

دگـرگـونـی در کـاتـالـونـیـا

پـس از فـروپـاشـی کـودتـای فـاشـیـسـتـی در بـارسـلـونـا اوضـاع کـاتـالـونـیـا بـه طـور کـامـل و اکـمـل تـحـت تـسـلـط ثـی.ان.تـیاف.آ.آی درآمـد. دولـت مـنـطـقـه ای کـاتـالـونـیـا کـه در آن تـاریـخ بـرخـور دار از اسـتـقـلال داخـلـی بـا پـارلـمـان خـود بـود بـه دنـبـال انـحـلال پـلـیـس و ارتـش حـامـی کـودتـا کـامـلاً ازکـار افـتـاد. نـویـسـنـده جـورج اورول(George Orwell)(50- 1903) یـک تـوصـیـف عـیـنـی از وضـعـیـت بـه دسـت داده اسـت:

“(…) مـنـظـرۀ بـارسـلـونـا شـگـفـت انـگـیـز و بـاورنـکـردنـی بـود. بـرای نـخـسـتـیـن بـار مـن در شـهـری بـودم، کـه آن جـا طـبـقـۀ کـارگـر در رأس امـور قـرار داشـت. تـقـریـبـاً هـر سـاخـتـمـان بـزرگـی بـه وسـیـلـۀ کـارگـران ضـبـط و بـا پـرچـم هـای سـرخ یـا بـا پـرچـم هـای سـرخ و سـیـاه آنـارشـیـسـت هـا آراسـتـه شـده بـود. ایـن جـا و آن جـا کـلـیـسـاهـا مـرتـبـاً بـه دسـت گـروه هـای کـار تـخـریـب مـی گـردیـد نـد. بـر بـدنـۀ کـلـیـۀ مـغـازه هـا و کـافـه هـا نـوشـتـه هـایـی حـاکـی از تـبـدیـل آن هـا بـه امـاکـن اشـتـراکـی وجـود داشـت؛ حـتـی واکـسـی هـا اشـتـراکـی شـده بـودنـد، و جـعـبـه هـای شـان بـه رنـگ سـرخ و سـیـاه بـود. گـارسـون هـا و فـروشـنـده هـای مـغـازه هـا راسـت در چـشـم آدم نـگـاه مـی کـردنـد و بـا هـمـه بـه صـورت بـرابـر بـا خـودشـان رفـتـار مـی نـمـودنـد. اشـکـال صـحـبـت خـدمـتـگـزارانـه و تـشـریـفـاتـی تـمـامـاً نـاپـدیـد شــده بــود. هــیـچ کــس آقــا ، دوننـمـی گــفـت؛ هــمـه مـی گـفـتــنـد رفـیـقو تـو“. (…) هـیـچ اتـومـبـیـل شـخـصـی وجـود نـداشـت. جـمـیـع آن هـا از طـرف ارتـش مـصـادره شـده بـودنـد، و کـلـیـۀ تـرامـواهـا و تـاکـسـی هـا و اکـثـر وسـایـل حـمـل و نـقـل دیـگـر بــه رنـگ هــای سـرخ و سـیـاه درآمـده بـودنـد. در هـمـه جـا پـلاکـات هـای انـقـلابـی بـه چـشـم مـی خـوردنـد، آن هـا بـر روی دیـوارهـا چـنـان بـرق مـی زدنـد، کـه آگـهـی هـای مـعـدود بـاقـی مـانـده در کـنـارشـان بـه صـورت لـکـه هـای گِـل بـه نـظـر مـی رسـیـدنـد. پـایـیـن در رامـبـلاس، شـاهـرگ رفـت و آمـد مـرکـزی، پـهـن شـهـر، کـه در آن لایـنـقـطـع انـبـوه مـردم بـه پـس و پـیـش در حـرکـت بـودنـد، بـلـنـدگـوهـا در طـول روز و تـا دیـروقـت شـب آهـنـگ هـای انـقـلابـی پـخـش مـی کـردنـد. و عـجـیـب تـر از هـمـه مـنـظـرۀ جـمـعـیـت بـود. بـا نـظـر بـه قـیـافـه آن شـهـری بـود، کـه طـبـقـات مـرفـه بـاقـی نـمـانـده بـودنـد. بـه اسـتـثـنـاء شـمـار قـلـیـلـی زنـان و خـارجـیـان اصـلاً آدم هـای خـوش پـوشبـه چـشـم نـمـی خـوردنـد. لـبـاس هـمـه تـقـریـبـاً لـبـاس طـبـقـۀ کـارگـر یـا لـبـاس آبـی و یـا نـوعـی اونـیـفـورم نـظـامـی بـود. ایـن هـا هـمـه عـجـیـب و تـأثـیـربـخـش بــودنـد.”6

عـلاوه بـر دولـت مـنـطـقـه ای کـاتـالـونـیـا در ایـن بـخـش اسـپـانـیـا هـنـوز دولـت مـرکـزی در مـادریـد بـرقـرار بـود، امـا بـی آن کـه عـمـلاً صـاحـب قـدرت مـجـریـه بـاشـد. قـدرت واقـعـی در اکـثـر نـقـاط در اخـتـیـار کـمـیـتـه هـای کـارگـری و دهـقـانـی انـقـلابـی تـشـکـیـل یـافـتـه بـه صـورت خـودرویـا نـه در هـمـه جـا قـرار گـرفـتـه بـود.

فـروپـاشـی دولـت مـنـطـقـه ای کـاتـالـونـیـا نـتـیـجـۀ سـرپـیـچـی 10000 سـربـاز وظـیـفـه از اوامـر بـود. آن هـا سـربـازخـانـه هـا را اشـغـال کـرده، دسـتـورنـامـه هـای بـسـیـج دولـت را آتـش زدنـد، و اعـلام داشـتـنـد: ” مـا مـی خـواهـیـم جـنـگـنـدگـان آزادی بـاشـیـم، نـه سـربـازان اونـیـفـورم پـوش. وجـود ارتـش بـه خـطـری بـرای مـمـلـکـت تـبـدیـل شـده اسـت. (…) جـنـگـنـدگـان، آری! سـربـازان، هـر گـز!” نـظـامـیـان مـتـشـکـلـه در کـاتـالـونـیـا بـه مـقـصـود چـالـش عـلـیـه فـاشـیـسـت هـا و بـه طـور کـامـلاً مـتـفـاوت بـا واحـدهـای نـظـامـی سـنـتـی سـازمـان داده شـده بـودنـد. در واحـدهـای نـظـامـی در مـورد امـور مـذاکـره و مـشـتـرکـاً اخـذ تـصـمـیـم مـی شـد، و آن هـا خـود رهـبـران شـان را بـرمـی گـزیـدنـد. هـمـه از ژنـرال تـا سـربـاز عـادی حـقـوق یـکـسـان دریـافـت مـی داشـتـنـد، غـذای یـکـسـان مـی خـوردنـد، لـبـاس یـکـسـان مـی پـوشـیـدنـد، و بـه شـکـل افـراد بـرابـر بـا یـکـدیـگـر رفـتـار مـی نـمـودنـد. اورول، کـه شـخـصـاً در جـنـگ داخـلـی اسـپـانـیـا شـرکـت داشـتـه اسـت، مـی نـویـسـد: ” اگـر کـسـی مـی خـواسـت بـا دسـت بـه پـشـت ژنـرال فـرمـانـده بـه زنـد، و از او یـک سـیـگـار بـه خـواهـد، مـی تـوانـسـت ایـن کـار را بـه کـنـد، بـی آن کـه مـایـۀ تـعـجـب کـسـی شـود. روشـن بـود، کـه دسـتـورات مـی بـایـد اجـراء شـونـد، ولـی ایـن نـیـز روشـن بـود، کـه دسـتـورات مـی بـایـد از طـرف یـک رفـیـق بـه رفـیـق دیـگـری داده شـونـد و نـه از طـرف یـک بـالادسـت بـه زیـردسـت. افـسـران و درجـه داران وجـود داشـتـنـد، ولـی هـیـچ رتـبـۀ نـظـامـی بـه مـعـنـی عـمـومـی، هـیـچ عـنـوانـی، هـیـچ امـتـیـازی، هـیـچ پـاشـنـه بـه هـم زدنـی، هـیـچ سـلام نـظـامـی در کـار نـبـود. کـوشـیـده بـودنـد در داخـل نـیـروهـای نـظـامـی مـوقـتـاً نـوعـی کـار نـمـونـۀ جـامـعـۀ بـدون طـبـقـات پـیـاده کـنـنـد.”7

آنـارشـیـسـت هـا در انـقـلاب اسـپـانـیـا ١٩٣٦- ١٩٣٩ / ٤

توفان آراز

دگـرگـونـی در کـاتـالـونـیـا

پـس از فـروپـاشـی کـودتـای فـاشـیـسـتـی در بـارسـلـونـا اوضـاع کـاتـالـونـیـا بـه طـور کـامـل و اکـمـل تـحـت تـسـلـط ثـی.ان.تـیاف.آ.آی درآمـد. دولـت مـنـطـقـه ای کـاتـالـونـیـا کـه در آن تـاریـخ بـرخـور دار از اسـتـقـلال داخـلـی بـا پـارلـمـان خـود بـود بـه دنـبـال انـحـلال پـلـیـس و ارتـش حـامـی کـودتـا کـامـلاً ازکـار افـتـاد. نـویـسـنـده جـورج اورول(George Orwell)(50- 1903) یـک تـوصـیـف عـیـنـی از وضـعـیـت بـه دسـت داده اسـت:

“(…) مـنـظـرۀ بـارسـلـونـا شـگـفـت انـگـیـز و بـاورنـکـردنـی بـود. بـرای نـخـسـتـیـن بـار مـن در شـهـری بـودم، کـه آن جـا طـبـقـۀ کـارگـر در رأس امـور قـرار داشـت. تـقـریـبـاً هـر سـاخـتـمـان بـزرگـی بـه وسـیـلـۀ کـارگـران ضـبـط و بـا پـرچـم هـای سـرخ یـا بـا پـرچـم هـای سـرخ و سـیـاه آنـارشـیـسـت هـا آراسـتـه شـده بـود. ایـن جـا و آن جـا کـلـیـسـاهـا مـرتـبـاً بـه دسـت گـروه هـای کـار تـخـریـب مـی گـردیـد نـد. بـر بـدنـۀ کـلـیـۀ مـغـازه هـا و کـافـه هـا نـوشـتـه هـایـی حـاکـی از تـبـدیـل آن هـا بـه امـاکـن اشـتـراکـی وجـود داشـت؛ حـتـی واکـسـی هـا اشـتـراکـی شـده بـودنـد، و جـعـبـه هـای شـان بـه رنـگ سـرخ و سـیـاه بـود. گـارسـون هـا و فـروشـنـده هـای مـغـازه هـا راسـت در چـشـم آدم نـگـاه مـی کـردنـد و بـا هـمـه بـه صـورت بـرابـر بـا خـودشـان رفـتـار مـی نـمـودنـد. اشـکـال صـحـبـت خـدمـتـگـزارانـه و تـشـریـفـاتـی تـمـامـاً نـاپـدیـد شــده بــود. هــیـچ کــس آقــا ، دوننـمـی گــفـت؛ هــمـه مـی گـفـتــنـد رفـیـقو تـو“. (…) هـیـچ اتـومـبـیـل شـخـصـی وجـود نـداشـت. جـمـیـع آن هـا از طـرف ارتـش مـصـادره شـده بـودنـد، و کـلـیـۀ تـرامـواهـا و تـاکـسـی هـا و اکـثـر وسـایـل حـمـل و نـقـل دیـگـر بــه رنـگ هــای سـرخ و سـیـاه درآمـده بـودنـد. در هـمـه جـا پـلاکـات هـای انـقـلابـی بـه چـشـم مـی خـوردنـد، آن هـا بـر روی دیـوارهـا چـنـان بـرق مـی زدنـد، کـه آگـهـی هـای مـعـدود بـاقـی مـانـده در کـنـارشـان بـه صـورت لـکـه هـای گِـل بـه نـظـر مـی رسـیـدنـد. پـایـیـن در رامـبـلاس، شـاهـرگ رفـت و آمـد مـرکـزی، پـهـن شـهـر، کـه در آن لایـنـقـطـع انـبـوه مـردم بـه پـس و پـیـش در حـرکـت بـودنـد، بـلـنـدگـوهـا در طـول روز و تـا دیـروقـت شـب آهـنـگ هـای انـقـلابـی پـخـش مـی کـردنـد. و عـجـیـب تـر از هـمـه مـنـظـرۀ جـمـعـیـت بـود. بـا نـظـر بـه قـیـافـه آن شـهـری بـود، کـه طـبـقـات مـرفـه بـاقـی نـمـانـده بـودنـد. بـه اسـتـثـنـاء شـمـار قـلـیـلـی زنـان و خـارجـیـان اصـلاً آدم هـای خـوش پـوشبـه چـشـم نـمـی خـوردنـد. لـبـاس هـمـه تـقـریـبـاً لـبـاس طـبـقـۀ کـارگـر یـا لـبـاس آبـی و یـا نـوعـی اونـیـفـورم نـظـامـی بـود. ایـن هـا هـمـه عـجـیـب و تـأثـیـربـخـش بــودنـد.”6

عـلاوه بـر دولـت مـنـطـقـه ای کـاتـالـونـیـا در ایـن بـخـش اسـپـانـیـا هـنـوز دولـت مـرکـزی در مـادریـد بـرقـرار بـود، امـا بـی آن کـه عـمـلاً صـاحـب قـدرت مـجـریـه بـاشـد. قـدرت واقـعـی در اکـثـر نـقـاط در اخـتـیـار کـمـیـتـه هـای کـارگـری و دهـقـانـی انـقـلابـی تـشـکـیـل یـافـتـه بـه صـورت خـودرویـا نـه در هـمـه جـا قـرار گـرفـتـه بـود.

فـروپـاشـی دولـت مـنـطـقـه ای کـاتـالـونـیـا نـتـیـجـۀ سـرپـیـچـی 10000 سـربـاز وظـیـفـه از اوامـر بـود. آن هـا سـربـازخـانـه هـا را اشـغـال کـرده، دسـتـورنـامـه هـای بـسـیـج دولـت را آتـش زدنـد، و اعـلام داشـتـنـد: ” مـا مـی خـواهـیـم جـنـگـنـدگـان آزادی بـاشـیـم، نـه سـربـازان اونـیـفـورم پـوش. وجـود ارتـش بـه خـطـری بـرای مـمـلـکـت تـبـدیـل شـده اسـت. (…) جـنـگـنـدگـان، آری! سـربـازان، هـر گـز!” نـظـامـیـان مـتـشـکـلـه در کـاتـالـونـیـا بـه مـقـصـود چـالـش عـلـیـه فـاشـیـسـت هـا و بـه طـور کـامـلاً مـتـفـاوت بـا واحـدهـای نـظـامـی سـنـتـی سـازمـان داده شـده بـودنـد. در واحـدهـای نـظـامـی در مـورد امـور مـذاکـره و مـشـتـرکـاً اخـذ تـصـمـیـم مـی شـد، و آن هـا خـود رهـبـران شـان را بـرمـی گـزیـدنـد. هـمـه از ژنـرال تـا سـربـاز عـادی حـقـوق یـکـسـان دریـافـت مـی داشـتـنـد، غـذای یـکـسـان مـی خـوردنـد، لـبـاس یـکـسـان مـی پـوشـیـدنـد، و بـه شـکـل افـراد بـرابـر بـا یـکـدیـگـر رفـتـار مـی نـمـودنـد. اورول، کـه شـخـصـاً در جـنـگ داخـلـی اسـپـانـیـا شـرکـت داشـتـه اسـت، مـی نـویـسـد: ” اگـر کـسـی مـی خـواسـت بـا دسـت بـه پـشـت ژنـرال فـرمـانـده بـه زنـد، و از او یـک سـیـگـار بـه خـواهـد، مـی تـوانـسـت ایـن کـار را بـه کـنـد، بـی آن کـه مـایـۀ تـعـجـب کـسـی شـود. روشـن بـود، کـه دسـتـورات مـی بـایـد اجـراء شـونـد، ولـی ایـن نـیـز روشـن بـود، کـه دسـتـورات مـی بـایـد از طـرف یـک رفـیـق بـه رفـیـق دیـگـری داده شـونـد و نـه از طـرف یـک بـالادسـت بـه زیـردسـت. افـسـران و درجـه داران وجـود داشـتـنـد، ولـی هـیـچ رتـبـۀ نـظـامـی بـه مـعـنـی عـمـومـی، هـیـچ عـنـوانـی، هـیـچ امـتـیـازی، هـیـچ پـاشـنـه بـه هـم زدنـی، هـیـچ سـلام نـظـامـی در کـار نـبـود. کـوشـیـده بـودنـد در داخـل نـیـروهـای نـظـامـی مـوقـتـاً نـوعـی کـار نـمـونـۀ جـامـعـۀ بـدون طـبـقـات پـیـاده کـنـنـد.”7

آنـارشـیـسـت هـا در انـقـلاب اسـپـانـیـا ١٩٣٦- ١٩٣٩ / ٥

توفان آراز

اشـتـراکـی سـازی

در جـریـان کـوشـش هـای انـقـلابــی جـهــت پــیـاده سـاخـتــن خــوداداری سـوسـیـالــیـسـتـی در فــرانـسـه ( 1871)، روسـیــه( 1905 و 1917) و آلــمـان( 1918) مـهـم تـریـن ارگـان هـا کـمـون هـا، شـوراهـا

بـودنـد. در اسـپـانـیـا ارگـان نـویـی، اسـمـاً در مـنـاطـق روسـتـایـی آراگـون، ظـاهـر گـردیـد: اشـتـراکـیـتِ (La Colectividad) تـولـیـدی.

اشـتـراکـیـت هـای تـولـیـدی بـر اصـل هـمـکـاری و کـمـک مـتـقـابـل مـبـتـنـی بـودنـد. اراضـی اشـتـراکـی شـده مـشـتـرکـاً بـه دهـقـانـان و کـارگـران تـعـلـق داشـتـنـد، ولـی بـه ایـن صـورت کـه آن هـا تـحـت الـشـعـاع یـک اشـتـراکـیـت بـزرگ قـرار مـی گـرفـتـنـد؛ دهـقـانـان و کـارگـران مـجـاز بـه فـروش اراضـی یـا کـارخـانـه هـا نـبـودنـد. ضـامـن دیـگـر اشـتـراکـیـت نـه دولـت، بـلـکـه سـازمـان کـشـوری اتـحـادیـه هـای صـنـفـی سـنـدیـکـالـیـسـتـی، ثـی.ان.تـی، بـود.

اشـتـراکـیـت تـولـیـدی تـنـهـا دربـرگـیـرنـدۀ اعـضـاء اتـحـادیـه هـای صـنـفـی نـبـود، آن شـامـل مـایـلان بـه آن، بـی تـفـاوت بـه مـولـد بـودن و نـبـودن بـه مـعـنـای سـنـتـی نـیـز مـی گـردیـد. اشـتـراکـیـت هـا هـمـزمـان نـوعـی واحـدهـای اداری کـمـونـال بـرای امـور مـحـلـی بـودنـد؛ آن هـا هـم عـمـلـکـردهـای اتـحـادیـه هـای صـنـفـی سـنـدیـکـالـیـسـتـی( بـه مـثـابـۀ ارگـان رهـبـری مـولـدیـن بـر تـولـیـد و تـوزیـع) و هـم عـمـلـکـردهـای کـمـون را بـرعـهـده داشـتـنـد.

انـقـلاب خـلـقـی در اسـپـانـیـا یـک انـقـلاب آنـارشـیـسـتـی بـود، هـرچـنـد آنـارشـیـسـت هـا تـنـهـا انـبـازان در اشـتـراکـی سـازی نـبـودنـد. در مـواردی مـردمـی پـی رو سـمـت هـای سـوسـیـالـیـسـتـی دیـگـر نـیـز بـه اشـتـراکـی سـازی مـی پـرداخـتـنـد8، ولـی کـار آن هـا چـیـزی مـگـر تـقـلـیـد از نـمـونـۀ کـار آنـارکـوسـنـدیـکـالـیـسـت هـا نـبـود. آن هـا بـه انـدازۀ آنـارشـیـسـت هـا بـه کـاربـری اسـلـوب عـمـل مـسـتـقـیـم، کـه نـسـبـت بـه قـانـونـیـت بـورژوایـی بـی مـلاحـظـه اسـت، عـادت نـداشـتـنـد. حـتـی زمـانـی کـه ثـی.ان.تـیاف.آ.آی در کـمـیـتـه هـای بـرقـرار شـده در خـارج از کـاتـالـونـیـا در اقـلـیـت بـود، آنـارشـیـسـت هـا نـقـش تـعـیـیـن کـنـنـده ای در آن هـا ایـفـاء مـی نـمـودنـد.

اشـتـراکـی سـازی، بـه قــول آنــارکــوسـنــدیـکــالــیـسـت آگــوسـتـیـن ســوچـی(Augustin Souchy) ( 1984- 1892)، شـاهـد عـیـنـی انـقـلاب اسـپـانـیـا و انـبـاز در آن، بـرطـبـق یـک بـرنـامـۀ عـمـل بـه خـوبـی تـنـظـیـم شـده بـه اجـراء درنـیـآمـد. هـمـان گـونـه کـه در هـمـۀ انـقـلابـات روی مـی دهـد، عـمـل تـئـوری هـا را بـه مـقـتـضـای مـطـالـبـات واقـعـیـت تـغـیـیـر داد. آنـارشـیـسـت هـا در آن زمـان بـه نـیـم قـرن آزمـون اتـکـاء داشـتـنـد: فـعـالـیـن ثـی.ان.تـی و اف.آ.آی ایـفـاء گـران نـقـش اصـلـی در چـنـدیـن قـیـام، اشـغـال کـارخـانـه هـا و اعـتـصـابـات عـمـومـی بـوده انـد، و طـی ده هـا سـال تـبـلـیـغـات آنـار شـیـسـتـی کـارگـران را بـا روح خـود عـمـل کـردن آمـوزش داده بـود. طـبـق نـظـریـات آنـارکـوسـنـد یـکـالـیـسـتـی کـارگـران و دهـقـانـان خـود مـی بـایـد ادارۀ کـارگـاه هـا و اراضـی را عـهـده دار گـردنـد، و سـازمـان هـای صـنـفـی آن هـا مـی بـایـد کـنـتـرل کـنـنـدۀ کـل زنـدگـی اقـتـصـادی در هـمـکـاری بـا ار گـان هـای مـحـلـی گـونـاگـون بـاشـنـد.

در هـفـتـه هـای پـس از آغـاز جـنـگ داخـلـی در هـمـه جـا اشـتـراکـیـت هـای کـشـاورزی و صـنـعـتـی( شـامـل کـلـیـۀ شـاخـه هـای تـولـیـد صـنـعـت) بـرقـرار گـردیـدنـد. شـورای کـارخـانـه و تـلـی از کـمـیـتـه هـا بـا تـکـلـیـف عـهـده داری هـر نـوع عـمـلـکـرد و تـضـمـیـن تـنـظـیـم تـولـیـد، آذوقـه رسـا نـی و غـیـره سـازمـان دهـی گـشـتـنـد. آنـارشـیـسـت هـا اسـتـعـداد سـازمـان دهـی را در عـمـل نـشـان داد نـد. یـک نـاظـر خـارجـی، جـامـعـه شـنـاس فـرانـتـس بـورکـنـائـو(Franz Borkenau)( 57- 1900) در کـتـابـش حـاوی تـوصـیـفـات عـیـنـی از جـنـگ داخـلـی اسـپـانـیـا حـکـایـت مـی کـنـد، چـگـونـه یـک کــار

خـانـۀ اشـتـراکـی شـده، کـه او در بـارسـلـونـا بـازدیـد نـمـود، در نـهـایـت شـگـفـتـی او تـنـهـا سـه هـفـتـه پـس از آغـاز جـنـگ داخـلـی بـه طـور عـالـی کـار مـی کـرد، چـنـان کـه گـفـتـی هـیـچ اتـفـاقـی نـیـفـتـاده بـود. بـورکـنـائـو بـا وجـود احـسـاسـات خـصـمـانـه اش نـسـبـت بـه آنـارشـیـسـت هـا پـذیـرفـتـه بـود کـه ایـن امـری غـیـرعـادی بـود، کـه گـروهـی از کـارگـران کـارخـانـه ای را اشـغـال، و در عـرض چـنـد روز تـولـیـد را بـدون اشـکـال بـه راه انـداخـتـنـد. بـه هـمـان شـکـل کـارگـران تـشـکـیـلات خـطـوط راه آهـن را بـه کـنـتـرل خـود درآورده، آن هـا را بـا حـداقـل تـأخـیـر از نـو دائـر سـاخـتـنـد؛ کـل مـؤسـسـۀ حـمـل و نـقـل در شـهـر عـظـیـم بـارسـلـونـا و اطـرافـش تـحـت کـنـتـرل اتـحـادیـه هـای صـنـفـی تـغـیـیـر سـازمـان داده شـد، و مـؤثـرتـر از پـیـش بـه کـار پـرداخـت. خـدمـات دولـتـی از قـبـیـل مـؤسـسـات تـلـفـن و گـاز و بـرق نـیـز 48 سـاعـت پـس از کـودتـای نـافـرجـام فـاشـیـسـت هـا بـه طـور عـادی بـرقـرار بـود نـد.

آیـا خـوداداری تـا چـه حـد گـسـتـرده بـود؟ بـه بـرآورد مـورخ فـرانـک مـیـنـتـز(Frank Mintz)(و. 1941) در نـخـسـتـیـن سـال جـنـگ داخـلـی مـجـمـوعـاً 1865 اشـتـراکـیـت در کـشـاورزی، صـنـعـت و خـدمـات دولـتـی دایـر گـردیـدنـد. مـیـنـتـز شـمـار افـراد مـسـتـقـیـمـاً انـبـاز در اشـتـراکـیـت هـا را دو مـیـلـیـون ذکـر مـی کـنـد( از جـمـعـیـت کـل اسـپـانـیـا در شـهـرهـا و دهـات بـالـغ بـر 6 مـیـلـیـون نـفـر). بـا تـوجـه بـه ایـن هـر اشـتـراکـیـت تـولـیـد مـی بـایـد بـه طـور مـتـوسـط دارای کـم و بـیـش 1100 عـضـو بـوده بـاشـد.9

آنـارشـیـسـت هـا در انـقـلاب اسـپـانـیـا ١٩٣٦- ١٩٣٩ / ٦

توفان آراز

سـازمـان دهـی خـوداداری

کـلـیـۀ گـزارشـات عـیـنـی از انـقـلاب اسـپـانـیـا مـتـفـق الـقـول هـسـتـنـد، کـه اشـتـراکـی سـازی دارای مـشـخـصـۀ واحـدی نـبـوده، اشـکـال گـونـاگـون چـنـدی بـر حـسـب وضـعـیـت و شـرائـط داشـت، و از هـمـکـاری دهـقـانـان مـسـتـقـل تـا اشـتـراکـیـت مـلـکـی را دربـرمـی گـرفـت. اشـکـال سـازمـان مـحـلـی مـخـتـلـف مـانـع هـمـآهـنـگ سـازی لازم نـبـودنـد: هـمـۀ اشـتـراکـیـت هـا بـا فـدراسـیـون هـای مـنـطـقـه ای و مـلـی مـتـشـابـه پـیـوسـتـگـی داشـتـنـد. ایـن در مـطـابـقـت بـا نـظـریـات آنـارشـیـسـتـی بـود، کـه هـمـواره تمـرکـز را بـر ایـن گـذارده انـد، کـه افـراد و جـمـع بـایـد بـرخـوردار از آزادی بـرای تـکـامـل شـان در سـازواری بـا نـیـازهـای ویـژه و شـرایـط مـحـلـی خـود بـاشـنـد.

در روسـتـا اشـتـراکـیـت هـا تـوسـط مـجـامـع عـمـومـی بـرقـرار مـی گـشـتـنـد، کـه در آن هـا کـار گـران روسـتـایـی تـصـمـیـم تـعـلـق گـرفـتـن زمـیـن بـه جـمـع را اتـخـاذ مـی نـمـودنـد. بـرای ادارۀ اقـتـصـاد کـارگـران روسـتـایـی در هـر روسـتـا در یـک مـجـمـع عـمـومـی کـمـیـتـه ای بـرمـی گـزیـدنـد شـامـل اهـالـی از حـیـث سـیـاسـی فـعـال، اغـلـب کـسـانـی کـه خـود را در شـعـبـات کـارگـران روسـتـایـی ثـی.ان.تـی سـازمـان داده بـودنـد.

کـمـیـتـه هـا مـهـم تـریـن ارگـان هـای اداری و هـمـآهـنـگ سـازنـدۀ مـحـلـی بـه شـمـار مـی رفـتـنـد. اعـضـاء هـر کـمـیـتـه صـدری بـرمـی گـزیـدنـد، و بـعـد دسـت بـه کـار تـغـیـیـر روابـط مـالـکـیـت و تـو لـیـد بـا مـبـدأ در نـیـازهـای کـارگـران روسـتـایـی مـی گـردیـدنـد. زمـیـن مـصـادره شـده در اخـتـیـار اتـحـادیـۀ صـنـفـی کـارگـران روسـتـایـی قـرار داده مـی شـد، و آن در هـمـکـاری بـا کـمـیـتـه ابـتـکـار سـا

زمـان دهـی اشـتـراکـیـت هـا را عـمـلـی مـی سـاخـت. زمـیـن بـه نـواحـی کـشـت تـقـسـیـم مـی گـردیـد، و کـارگـران روسـتـایـی دسـتـجـات کـار ده نـفـره یـا بـیـش تـر تـشـکـیـل مـی دادنـد، کـه هـر کـدام یـک نـمـا یـنـده بـرمـی گـزیـد. ایـن نـمـایـنـدگـان، کـه بـه کـارهـای یـدی اشـتـغـال، و حـقـوق بـرابـر دریـافـت مـی داشـتـنـد، هـر شـب در کـمـیـتـه حـاضـر مـی گـردیـدنـد، و در مـشـاورت بـا یـکـدیـگـر بـه اتـخـاذ تـصـمـیـمـات ضـروری در خـصـوص سـازمـان دهـی تـولـیـد، تـوزیـع، مـازاد، مـزدهـا و غـیـره مـی پـر داخـتـنـد.

تـولـیـد بـه اتـحـادیـۀ صـنـفـی مـحـول مـی شـد، و آن مـزدهـا را پـرداخـت کـرده، کـالا را بـه فـروش مـی رسـانـد. در رابـطـه بـا شـکـل تـقـسـیـم درآمـدهـا سـیـسـتـم هـای چـنـدی آزمـایـش گـردیـدنـد. بـعـضـی بـر اصـل پـرداخـت مـزد بـر حـسـب کـیـفـیـت کـار، بـعـضـی دیـگـر بـر اصـل یـک کـمـونـیـسـم خـالـصـاً آنـارشـیـسـتـی( بـه ایـن صـورت کـه هـر کـس مـجـاز بـود بـر حـسـب نـیـازش از فـرآورده هـای جـمـع بـردارد)، و بـعـضـی نـیـز بـر تـرکـیـب ایـن دو شـکـل مـبـتـنـی بـودنـد. در اکـثـر مـوارد مـزدهـا بـر حـسـب تـعـداد اعـضـاء خـانـواده هـا تـعـیـیـن مـی گـردیـد. اجـاره خـانـه، بـرق، کـمـک پـزشـکـی و مـدارس رایـگـان بـودنـد.

سـوچـی در یـکـی ازکـتـاب هـایـش دربـارۀ انـقـلاب اسـپـانـیـا بـه روایـت صـحـنـۀ زیـر در یـکـی از مـنـاطـقـی کـه کـارگـران روسـتـایـی سـرگـرم آزمـایـش یـک کـمـونـیـسـم خـالـصـاً آنـارشـیـسـتـی بـودنـد، پـرداخـتـه اسـت:

طـی سـفـری در لـوانـت مـا از کـنـار یـک بـاغ پـرتـقـال مـی گـذشـتـیـم، و یـکـی از رفـقـای هـمـسـفـر مـن هـوس خـریـدن چـنـد پـرتـقـال کـرد.

دهـقـانـان مـشـغـول پـرتـقـال چـیـنـی گـفـتـنـد، کـه مـا نـمـی فـروشـیـم.”

یـعـنـی نـمـی تـوان ایـن جـا پـرتـقـالـی بـه دسـت آورد؟

پـاسـخ دادنـد: ” تـو هـر قـدر مـیـلـت مـی کـشـد مـی تـوانـی پـرتـقـال بـه دسـت بـیـآوری، ولـی نـه بـا پـول.” و آن هـا یـک گـونـی مـحـتـوی 50 کـیـلـوگـرم پـرتـقـال رایـگـان بـه مـا دادنـد. تـمـام سـعـی مـا بـرای راضـی کـردن آن هـا بـه گـرفـتـن پـول بـیـهـوده بـود. آن هـا گـفـتـنـد: ” وقـتـی مـا بـه بـارسـلـونـا مـی آیـیـم، شـمـا مـی تـوانـیـد در عـوض از چـیـزی کـه زیـاده داشـتـه بـاشـیـد، بـه مـا بـه دهـیـد.”10

در کـلـیـۀ روسـتـاهـای اشـتـراکـی شـده اهـالـی هـر هـفـتـه یـا هـر 14 روز و یـا هـر مـاه گـرد هـم مـی آمـدنـد، تـا کـارگـران روسـتـایـی، کـمـیـتـه هـای شـان و نـمـایـنـدگـان اتـحـادیـه هـای صـنـفـی مـسـا ئـل را بـا یـکـدیـگـر در مـیـان بـه گـذارنـد، و راه حـل هـا را مـشـتـرکـاً بـیـابـنـد. انـتـقـاد و پـیـشـنـهـاد و بـحـث بـه عـمـل مـی آمـد، و در اکـثـر مـوارد حـتـی فـردگـرایـانـی کـه تـرجـیـح مـی دادنـد بـیـرون از اشـتـراکـیـت تـولـیـد بـاشـنـد، فـرصـت اظـهـار نـظـر داشـتـنـد. اشـتـراکـی سـازی هـمـیـشـه داوطـلـبـانـه بـود. وجـود خُـرده مـالـکـیـن مـایـل بـه بـیـرون بـودن از اشـتـراکـیـت بـه ایـن شـرط تـحـمـل مـی شـد، کـه آن هـا صـاحـب زمـیـن بـیـش تـر از احـتـیـاج شـان نـبـاشـنـد، و نـیـروی کـار مـزدی اسـتـخـدام نـکـنـنـد. امـا بـهـره ای از امـتـیـازات اقـتـصـادی اشـتـراکـیـت نـصـیـب آن هـا نـمـی گـردیـد.

مـجـامـع عـمـومـی مـعـمـولاً بـیـش از چـنـد سـاعـت بـه طـول نـمـی انـجـامـیـدنـد. بـحـث هـا بـه مـسـائـل مـشـخـصـی مـربـوط مـی گـشـتـنـد، و هـر کـسـی اجـازۀ سـخـن گـفـتـن داشـت. کـمـیـتـه مـسـائــل

بـه وجـود آمـده پـس از مـجـمـع پـیـشـیـن، نـتـایـج حـاصـلـه از اجـرای تـصـمـیـمـات گـونـاگـون را مـطـرح مـی سـاخـت، گـزارش چـگـونـگـی رابـطـه بـا سـازمـان هـای صـنـفـی دیـگـر، نـتـایـج تـولـیـد و غـیـره را رائـه مـی داشـت. پـس از صـورت گـرفـتـن بـحـث دربـارۀ مـسـائـل، مـجـمـع گـروه هـای مـخـتـلـفـی بـا وظـایـف مـشـخـصـی بـرمـی گـزیـد. ایـن گـروه هـا گـزارش شـان از مـنـاسـب بـودن راه حـل هـایـی را مـی دادنـد. در مـوارد عـدم تـوافـق، گـزارش اقـلـیـت و گـزارش اکـثـریـت تـهـیـه مـی شـد. جـهـت مـقـابـلـه بـا خـطـرات نـمـایـنـدگـی خـطـر بـوروکـراتـیـزه شـدن و پـیـدایـش شـغـل پـرسـتـی سـنـد یـکـالـیـسـتـی امـکـان تـعـویـض نـمـایـنـدگـان در هـر وقـت از طـرف مـجـمـع وجـود داشـت.

اتـحـادیـه هـای صـنـفـی آنـارکـوسـنـدیـکـالـیـسـتـی چـنـیـن مـجـامـع عـمـومـی را در سـراسـر اسـپـا نـیـا، هـم در مـنـاطـق روسـتـایـی و هـم در مـنـاطـق صـنـعـتـی، سـازمـان مـی دادنـد. در صـنـعـت در وهـلـۀ نـخـسـت در کـاتـالـونـیـا مـجـمـع عـمـومـی کـارگـران بـه گـزیـنـش شـوراهـای گـونـاگـونـی مـی پـرداخـت، کـه مـعـرف کـلـیـۀ جـوانـب فـعـالـیـت بـودنـد: تـولـیـد، اداره، امـور فـنـی و غـیـره. ارتـبـاط بـا بـقـیـۀ صـنـعـت بـر عـهـدۀ ارگـان هـای هـمـآهـنـگ سـازنـدۀ اتـحـادیـه هـای صـنـفـی بـود، کـه نـمـایـنـد گـان شـان در جـلـسـات شـوراهـا شـرکـت مـی جـسـتـنـد. مـدیـریـت فـعـالـیـت اقـتـصـادی روزانـه بـر عـهـدۀ یـک فـرد بـرگـزیـدۀ کـارگـران قـرار داده مـی شـد، کـه در هـر زمـان اخـراج شـدنـی بـود.

سـوسـیـالـیـزه کـردن صـنـعـت بـه دو شـکـل عـمـده بـه عـمـل آمـد: یـا بـه شـکـل درآمـدن وسـایـل تـولـیـد مـسـتـقـیـمـاً و کـامـلاً در اخـتـیـار کـارگـران، تـحـت هـدایـت شـوراهـای کـارگـری( امـری کـه در مـورد 70% کـارگـاه هـا در کـاتـالـونـیـا صـادق بـود)؛ یـا بـه شـکـل دخـالـت کـارگـریبـه ایـن نـحـو کـه مـدیـریـت کـارگـاه تـحـت اطـاعـت کـمـیـتـه هـای کـارگـری یـا اتـحـادیـه هـای صـنـفـی درمـی آمـد، در ضـمـن ایـن کـه مـالـکـان قـدیـم حـق مـالـکـیـت شـان بـر آن هـا را رسـمـاً حـفـظ مـی کـردنـد( الـبـتـه بـدون اجـازۀ کـنـتـرل شـخـصـی). در ایـن مـورد نـیـز پـروسـۀ تـولـیـد و کـار بـه وسـیـلـۀ کـارگـران اداره مـی گـردیـد.

در بـارسـلـونـا و دیـگـر مـنـاطـق صـنـعـتـی آنـارشـیـسـت هـا بـه پـیـاده سـاخـتـن یـک اقـتـصـاد بـرنـامـه بـرای صـنـعـت بـر طـبـق اصـول سـنـدیـکـالـیـسـتـی فـدرالـیـسـتـی پـرداخـتـنـد: اتـحـادیـه هـای صـنـفـی کـنـتـرل بـرنـامـه ریـزی اقـتـصـاد عـمـومـی را بـه کـف گـرفـتـنـد. مـثـلاً اتـحـادیـۀ صـنـفـی رشـتـۀ سـاخـتـمـانـی در بـارسـلـونـا بـه مـقـصـود جـلـوگـیـری از رقـابـت بـیـن کـارگـاه هـای اشـتـراکـی شـده مـدیـریـت بـنـای جـمـیـع سـاخـتـمـان هـای صـنـعـت در شـهـر را عـهـده دار گـردیـد.

اشـتـراکـی سـازی کـشـاورزی مـقـتـضـی مـرحـلـۀ نـسـبـةً طـولانـی بـود، در بـرخـی نـقـاط تـا پـایـان جـنـگ داخـلـی در 1939. نـسـبـت بـه کـشـاورزی، در صـنـعـت مـرحـلـۀ خـوداداری واقـعـی نـسـبـةً کـوتـاه بـود. در مـنـاطـق صـنـعـتـی اشـتـراکـی سـازی مـعـمـولاً بـا مـوانـع زیـادتـری از در مـنـاطـق روسـتـایـی روبـه رو گـردیـد، از جـمـلـه ایـن کـه مـلاحـظـه کـاری هـایـی درخـصـوص مـنـافـع سـرمـایـۀ خـارجـی مـهـم ضـروری بـود، زیـرا اسـپـانـیـا جـمـهـوری به حـمـایـت دمـوکـراسـی هـای بـورژوایـی( و اتـحـاد شـوروی خـواهـان اتـحـاد بـا ایـن دمـوکـراسـی هـا بـر ضـد آلـمـان نـازی) اتـکـاء داشـت. در حـالـی کـه کـارگـران روسـتـایـی سـوسـیـال دمـوکـرات اغـلـب بـا آنـارشـیـسـت هـا در زمـیـنـۀ اشـتـراکـی سـازی هـمـکـاری مـی نـمـودنـد، هـمـحـزبـی هـای آن هـا در شـهـرهـا ادارۀ صـنـعـت بـه دسـت کـارگـران را بـرنـمـی تـافـتـنـد. طـی سـه چـهـار مـاه در اثـر بـازاسـتـقـرار قــدرت دولـت بــورژوایـی،

خـوداداری در کـاتـالـونـیـا بـنـای مـحـدودیـت خـود را گـذاشـت.

آنـارشـیـسـت هـا در انـقـلاب اسـپـانـیـا ١٩٣٦- ١٩٣٩ / ٧

توفان آراز

ضـدّ انـقـلاب

گـزارش چـگـونـگـی درهـم شـکـسـتـه شـدن و خـیـانـت بـه انـقـلاب اجـتـمـاعـی اسـپـانـیـا از حـوصـلـۀ ایـن بـررسـی کـوتـاه بـیـرون اسـت. ذیـلاً تـنـهـا بـعـضـی از عـلـل ذکـر مـی شـود:

مـشـخـصـۀ پـروسـۀ انـقـلابـی بـه جـریـان افـتـاده از تـاریـخ 18 ژوئـیـه 1936 ایـن بـود، کـه آن مـنـحـصـراً بـه وسـیـلـۀ اعـضـای عـادی سـازمـان هـای آنـارشـیـسـتـی در هـمـکـاری بـا کـارگـران سـو سـیـالـیـسـت چـپ، بـدون مـشـورت بـا هـیـچ ارگـانـی بـه جـریـان انـداخـتـه شـد؛ آن از هـیـچ مـرکـزی هـدایـت نـگـردیـد، نـه حـتـی از ارگـان هـای مـرکـزی ثـی.ان.تـیاف.آ.آی. تـا جـایـی کـه بـه شـخـصـیـت هـای رهـبـری کـنـنـدهثـی.ان.تـیاف.آ.آی مـربـوط مـی گـردد، آن هـا در جـنـگ داخـلـی نـقـش رقـت انـگـیـزی داشـتـنـد.

فـردای کـودتـای فـاشـیـسـت هـا کـمـیـتـۀ مـنـطـقـه ای ثـی.ان.تـی بـرای کـاتـالـونـیـا بـا شـتـاب نـمـا یـنـدگـان اتـحـادیـه هـای صـنـفـی را بـه یـک پـلـنـومفـراخـوانـد. در ایـن مـجـلـس بـا حـضـور نـمـایـنـد گـان قـلـیـل( چـون در هـمـان بـعـدازظـهـر تـشـکـیـل یـافـت، و بـسـیـاری امـکـان شـرکـت نـیـافـتـنـد) چـنـد شـخـصـیـت سـرشـنـاس ثـی.ان.تـی و اف.آ.آی نـظـر دادنـد، کـه فـعـلاً پـیـاده سـاخـتـن کـمـونـیـسـم آنـارشـیـسـتـی مـمـکـن نـبـود، و ابـتـداء مـی بـایـد کـوشـیـد تـا شـکـسـت کـامـل بـر فـاشـیـسـت هـا وارد آورد. نـمـایـنـدگـان ثـی.ان.تـیاف.آ.آی خـود را آمـادۀ هـمـکـاری بـا سـایـر گـروه بـنـدی هـای ضـدفـا شـیـسـتـی سـوسـیـال دمـوکـرات هـا، کـمـونـیـسـت هـا، لـیـبـرال هـای مـتـرقـی و چـنـد دیـگـر اعـلام، و هـمـزمـان از تـلاش اسـتـقـرار هـر شـکـل سـازمـان آنـارشـیـسـتـیِ جـامـعـه تـا پـیـش از خـاتـمـۀ جـنـگ صـرف نـظـر نـمـودنـد.

دولـت مـنـطـقـه ای کـاتـالـونـیـا اجـازۀ بـقـاء بـه صـورت نـمـایـی بـرای سـرزمـیـن را یـافـت، و بـه ابـتـکـار ثـی.ان.تـی یـک کـمـیـتـۀ مـرکـزی بـرای نـیـروهـای نـظـامـی ضـدفـاشـیـسـتی مـرکـب از شـمـار مـسـاوی نـمـایـنـدگـان گـروه بـنـدی هـای صـنـفـی و سـیـاسـی در کـاتـالـونـیـا: آنـارشـیـسـم، مـارکـسـیـسـم و احـزاب لـیـبـرال مـتـرقـی( بـا 5 کـرسـی بـه هـر گـروه، بـا وجـودی کـه آنـارشـیـسـت هـا در کـاتـالـو نـیـا دارای مـوقـعـیـت کـامـلاً مـسـلـط بـودنـد) تـشـکـیـل یـافـت. ایـن کـمـیـتـۀ مـرکـزی نــو تـوأم بـا یـک شـورای اقـتـصـادقـدرت اداری واقـعـی در کـاتـالـونـیـا گـردیـد.

بـه ایـن گـونـه رهـبـری ثـی.ان.تـی عـمـلاً خـود را از نـمـایـنـدگـان کـارگـران بـودن بـه یـک ارگـان مـجـریـه مـسـئـول در بـرابـر کـمـیـتـۀ مـرکـزی و نـه در بـرابـر اعـضـاء ثـی.ان.تـیاف.آ.آی مـبـدل سـاخـت، و در نـتـیـجـه شـکـافـی بـیـن تـوده هـای انـقـلابـی و نـمـایـنـدگـان آن هـا ایـجـاد گـردیـد.

در حـالـی کـه آنـارشـیـسـت هـای رهـبـری کـنـنـده دسـت انـدر کـار بـه تـأخـیـر افـکـنـدن انـقـلاب آنـارشـیـسـتـی بـودنـد، و اتـحـاد بـا احـزاب بـه گـفـتـمـان جـبـهـۀ خـلـقـیرا بـرگـزیـدنـد، اعـضاء عـادی نـگـرانـی ای از ایـن حـرکـت هـای سـیـاسـی بـه دل راه نـدادنـد؛آن هـا آمـوخـتـه بـودنـد بـه ابـتـکـار خـود عـمـل کـنـنـد، و خـوداداری بـی اعـتـنـاء بـه حـرافـی رهـبـری ثـی.ان.تـیاف.آ.آی در مـورد ضـرورت مـدارا بـه مـلاحـظـۀ هـمـکـاری بــا سـایــر نـیـروهــای ضـدفـاشـیـسـتـی پـدیـد آمـد( و بـا بــه تـحـقـق پـیـوسـتـن اشـتـراکـی سـازی، آن مـورد دفـاع رهـبـری ثـی.ان.تـیاف.آ.آی قـرار گـرفـت.)

ثـی.ان.تـیاف.آ.آی انـبـازیـش در دولـت را بـه ایـن گـونـه مـدلـل سـاخـت، کـه در مـبـارزۀ ضـدفـاشـیـسـتـی کـسـب پـشـتـیـبـانـی اتـحـاد شـوروی و قـدرت هـای بـزرگ غـربـی کـه بـا بـی مـیـلـی بـه انـقـلاب اجـتـمـاعـی اسـپـانـیـا مـی نـگـریـسـتـنـد مـنـوط بـه ضـرورت نـمـایـانـدن اسـپـانـیـا در خـارج بـه صـورت یـک جـمـهـوری دمـوکـراتـیـک بـورژوایـی بـود. ضـمـنـاً آنـارشـیـسـت هـا بـا انـبـازی در دولـت مـرکـزی مـی پـنـداشـتـنـد قـادر بـه جـلـوگـیـری از اقـدامـات مـخـالـفـیـن سـیـاسـی شـان در جـهـت مـانـع تـراشـی هـا در کـار اشـتـراکـیـت هـای صـنـعـتـی در کـاتـالـونـیـا، کـه از حـیـث اقـتـصـادی در اثـر کـمـبـود مـواد خـام و عـدم انـتـقـال یـافـتـن سـرمـایـه بـه آن جـا مـتـزلـزل گـشـتـه بـودنـد، بـاشـنـد. دولـت مـرکـزی بـا وجـود ضـعـفـش بـه آن دلـیـل مـوفـق بـه مـضـایـقـۀ ایـن ضـروریـات از آنـارشـیـسـت هـا گـردیـد، کـه آنـارشـیـسـت هـا اشـتـبـاه سـرنـوشـت سـاز مـشـابـه انـقـلابـیـون در کـمـون پـاریـس از لـحـاظ عـدم مـصـادرۀ دارایـی دولـت در 1871 را مـرتـکـب شـدنـد. آنـارشـیـسـت هـا پـس از آغـاز جـنـگ داخـلـی از مـصـادرۀ فـوری ذخـیـرۀ طـلای عـظـیـم اسـپـانـیـا( دومـیـن ذخـیـرۀ طـلای عـظـیـم دنـیـا در آن تـاریـخ) و در اخـتـیـار گـرفـتـن مـهـم تـریـن بـانـک هـا خـودداری نـمـودنـد. دولـت مـرکـزی بـعـد طـلا را درازاء کـمـک نـظـامـی اتـحـاد شـورویدر امـنـیـتبـه آن کـشـور ارسـال داشـت.

در وضـعـیـتـی کـه حـیـات اشـتـراکـیـت در خـطـر دچـار آمـدن بـه مـرگ بـا خـفـگـی بـود، رهـبـری ثـی.ان.تـیاف.آ.آی بـه ایـن نـتـیـجـه رسـیـد، کـه چـارۀ دیـگـری جـز هـمـکـاری دولـتـی بـا احـزاب جـبـهـۀ خـلـقـیوجـود نـداشـت11. آن هـا لـذا حـمـایـت از نـیـروهـای نـظـامـی کـارگـری و خـوداداری را بـه یـاری مـقـام و قـانـونـیـت جـمـهـوری امـکـان پـذیـر دانـسـتـنـد. امـا وفـاداری رهـبـری ثـی.ان.تـیاف.آ.آی نـسـبـت بـه احـزاب جـبـهـۀ خـلـقـی یـک جـانـبـه بـود: آنـارشـیـسـت هـا نـاگـزیـر از دادن امـتـیـا زات و احـزاب سـیـاسـی مـوفـق بـه گـرفـتـن امـتـیـازات شـدنـد. سـال هـا بـعـد یـکـی از وزرای آنـار شـیـسـت آن دوره، فـدریـکـا مـونـتـسـنـی ای مـانـه(Federica Montseny i Mañé)( 94- 1905) اقـرار کـرد: ” مـا در دولـت کـرسـی بـه دسـت آوردیـم، ولـی ارتـبـاط مـان را بـا خـیـابـان از دسـت دادیـم.”

سـوسـیـال دمـوکـرات هـا و احـزاب لـیـبـرال جـمـهـوری خـواه، کـه در زمـان بـرخـورداری از قـدرت در سـال هـای پـیـشـا جـنـگ داخـلـی بـه ایـذاء شـدیـد آنـارشـیـسـت هـا پـرداخـتـه بـودنـد، اکـنـون در هـمـکـاری بـا حـزب کـوچـک اسـتـالـیـنـیـسـتـی امـکـان آغـاز حـمـلـۀ مـنـظـم بـه انـقـلاب اجـتـمـاعـی را یـافـتـنـد. آن هـا صـبـورانـه دسـتـگـاه دولـت را بـازسـازی نـمـودنـد، نـیـروهـای پـلـیـس سـنـتـی را بـازسـازمـان دهـی کـردنـد، و ارتـشـی از نـوع قـدیـم را، کـه نـیـروهـای نـظـامـی دمـوکـرا تـیـک مـتـشـکـلـه مـی بـایـد قـربـانـی آن گـردنـد، تـسـلـیـح نـمـودنـد.

دولـت کـاتـالـونـیـا ظـاهـراً بـه صـورت یـک امـتـیـاز بـه آنـارشـیـسـت هـا در اکـتـبـر 1936 صـنـعـت پـیـشـاپـیـش کـامـلاً اشـتـراکـی شـده را قـانـونـی سـاخـت“. امـا ایـن قـانـونـی سـازی از زاویـۀ نـظـری انـقـلابـی بـه مـنـزلـۀ عـقـب گـرد بـود: کـنـتـرل دولـت بـر خـوداداری اِعـمـال گـردیـد، و ایـن خـوداداری بـه کـارگـاه هـایـی بـا بـالاتـر از 100 کـارگـر مـحـدود شـد. وانـگـهـی صـنـعـت رسـمـاً بـه دو شـعـبـه تـقـسـیـم گـردیـد: شـعـبـۀ سـوسـیـالـیـسـتـی، شـعـبـۀ سـرمـایـه داری خـصـوصـی.

وزرای آنـارشـیـسـتـی، کـه از نـظـر سـیـاسـی مـعـصـومبـودنـد، فـریـب حـرکـت هـای راهـکـارا نـۀ بــرتــر سـایـر گـروه بـنـدی هــای سـیـاسـی را خـوردنـد. بـا مـوافـقـت رهـبـری ثـی.ان.تـیاف.آ.آی

کـمـیـتـه هـای نـظـامـی انـقـلابـی تـدریـجـاً مـنـحـل گـردیـدنـد، و جـای آن هـا را شـورای کـمـونـالبـر گـزیـدۀ احـزاب سـیـاسـی و اتـحـادیـه هـای صـنـفـی گـرفـت. رهـبـری ثـی.ان.تـیاف.آ.آی حـتـی بـسـیـار غـیـرآنـارشـیـسـتـی بـا بـه اجـراء درآمـدن خـدمـت نـظـام وظـیـفـۀ عـمـومـی مـوافـقـت نـمـود، و در نـهـایـت راهـش بـه فـرصـت طـلـبـی بـی انـدازه مـنـتـهـی گـردیـد. زمـانـی کـه آنـارشـیـسـت هـا در مـه 1937 از دولـت مـرکـزی خـارج گـشـتـنـد، خـوداداری درواقـع بـه قـربـانـگـاه مـبـارزۀ ضـدفـا شـیـسـتـیفـدا کـرده شـده بـود.

در عـرض یـک سـال جـنـبـش آنـارشـیـسـتـی اسـپـانـیـا یـک رشـتـه شـکـسـت دردنـاک مـتـحـمـل گـردیـده بـود. اشـتـراکـیـت در نـفـس خـود شـکـسـت نـخـورده بـود؛ آن بـرعـکـس دارای نـتـایـج مـؤ ثـری، حـتـی خـالـصـاً از نـظـر تـولـیـد بـود.12 اشـتـراکـیـت مـضـروب نـیـروهـا از بـیـرون گـشـتـه بـود. شـکـسـت در نـتـیـجـۀ ایـن بـود، کـه سـیـاسـتـمـداران کـم و بـیـش بـا کـمـک داوطـلـبـانـۀ رهـبـری ثـی. ان.تـیاف.آ.آی مـوفـق شـده بـودنـد گـام بـه گـام اکـثـر اخـتـیـارات قـدرت را کـه قـبـلاً در یـد کـارگـر ان مـسـلـح قـرار داشـت، بـه خـود مـنـتـقـل سـازنـد.

نـیـروی هـادی ضـدانـقـلاب حـزب اسـتـالـیـنـیـسـتـی کـوچـک، مـتـحـد بـا دهـقـانـان فـردگـرا و خُـرده بـورژوازی بـود. در اثـر وابـسـتـگـی اسـپـانـیـا بـه کـمـک نـظـامـی اتـحـاد شـوروی حـزب قـدرت بـزرگـی کـسـب کـرد، کـه اصـلاً در تـنـاسـب بـا انـدازۀ آن نـبـود.13 کـمـک شـوروی مـشـروط بـه ایـن بـود، کـه سـلاح هـا بـه تـوسـط حـزب کـمـونـیـسـت تـقـسـیـم گـردنـد، و حـزب نـیـز از قـرار دادن اسـلـحـه در اخـتـیـار نـیـروهـای نـظـامـی آنـارشـیـسـتـی خـودداری مـی کـرد. ایـن کـه حـزب در نـتـیـجـۀ ایـن عـمـل خـود پـیـروزی فـاشـیـسـت هـا را تـسـهـیـل مـی نـمـود، نـگـرانـش نـمـی سـاخـت! بـه دسـتـور جـوزف ویـسـاریـونـوویـچ اسـتـالـیـن(Josef Vissarionovitj Stalin)( 1953- 1878) حـزب کـمـو نـیـسـت از هـیـچ اقـدامـی بـرای تـخـریـب نـتـایـج انـقـلاب کـوتـاهـی نـمـی نـمـود.

پـس از خـارج گـشـتـن وزرای آنـارشـیـسـت از دولـت و شـکـسـت خـوردن پـیـش قـراول انـقـلاب در بـارسـلـونـا، دولـت ائـتـلافـی ابـائـی از فـروپـاشـانـدن خـوداداری در کـشـاورزی بـه مـدد ارتـش نـداشـت. فـرمـان مـورخ 10 اوت 1937 شـورای دفـاع مـنـطـقـه ای آراگـون را بـا ایـن بـهـانـه کـه آن در بـیـر ون جـریـان مـتـمـرکـز بـوه اسـتمـنـحـل اعـلام داشـت. نـیـروی هـادی شـورا خـوآکـوئـیـن آسـکـاسـو (Joaquin Ascaso) بـه فـروش جـواهـراتمـتـهـم گـشـت، کـه درحـقـیـقـت امـر بـه مـقـصـود کـمـک مـالـی بـه اشـتـراکـیـت هـا صـورت گـرفـتـه بـود. بـلافـاصـلـه بـعـد از آن افـسـر فـرمـانـده اسـتـا لـیـنـیـسـتـی انـریـکـو لـیـسـتـر(Enrique Lister) بـا لـشـکـر یـازدهـم بـه پـشـتـیـبـانـی تـانـک هـا بـه اشـتـراکـیـت هـای روسـتـایـی در آراگـون حـمـلـه ور گـردیـد. طـی سـال 1937 30% اشـتـراکـیـت هـای روسـتـایـی تـخـریـب شـدنـد. بـیـش از 600 سـازمـانـده اشـتـراکـیـت دسـتـگـیـر گـردیـدنـد. مـطـبـوعـات کـمـونـیـسـتـی دربـارۀ جـنـایـات اشـتـراکـی سـازی اجـبـاری آنـارشـیـسـت هـا قـلـمـفـرسـایـی کـردنـد. کـمـیـتـه هـای اداری بـرچـیـده شـدنـد. مـغـازه هـای اشـتـراکـی غـارت گـردیـدنـد. اثـاث خُـرد و درهـم شـکـسـتـه شـدنـد. بـه اهـتـمـام وزیـر کـشـاورزی کـمـونـیـسـت اوریـبـه(Uribe) زمـیـن و چـهـارپـایـان بـه خـانـواده هـای فـردگـرا بـازپـس داده شـدنـد، حـتـی بـه فـاشـیـسـت هـایـی کـه پـس از 1936 از مـنـطـقـه نـگـریـخـتـه بـودنـد!

ولـیـکـن اسـتـالـیـنـیـسـم بـا وجـود بـه خـرج دادن وحـشـیـت مـوفـق نـگـردیـد دهـقـانـان آراگـون را مـجـبـور از تـبـدیـل شـدن بـه مـالـکـیـن خـصـوصـی اراضـی بـه سـازد. بـلافـاصـلـه پـس از خـروج لـشـکـر لـیـسـتـر از آراگـون اکـثـر دهـقـانـان اوراقـی را کـه بـه تـهـدیـد طـپـانـچـه وادار از امـضـاء شـان گـردیـده بـودنـد، پـاره کـردنـد، و اشـتـراکـیـت هـا بـازسـازی شـدنـد. ایـن، چـنـان کـه گـرانـدیـتـسـو مـو نـیـس(Grandizo Munis)( 89- 1912) مـی نـویـسـد: ” یـکـی از نـمـونـه تـریـن صـحـنـه هـا در جـریـان انـقـلاب اسـپـانـیـا بـود. دهـقـانـان یـک بـار دیـگـر عـقـیـدۀ سـوسـیـالـیـسـتـی شـان را عـلـی رغـم تـرور و تـحـریـم اقـتـصـادی ای کـه بـه آنـان تـحـمـیـل شـده بـود، تـأکـیـد نـمـودنـد.”14

حـزب کـمـونـیـسـت15 دیـرهـنـگـام پـی بـرد، کـه بـا تـخـریـب اشـتـراکـیـت هـا شـاهـرگ اقـتـصـاد کـشـاورزی را مـضـروب سـاخـتـه، بـهـره بـرداری مـحـصـول را بـه جـهـت کـمـبـود نـیـروی کـار بـه خـطـر افـکـنـده، طـبـقـۀ مـتـوسـط را در مـیـان مـالـکـیـن زمـیـن بـه شـکـل یـک نـوع تـهـدیـد تـقـویـت نـمـوده بـود. نـظـر بـه ایـن حـزب کـوشـیـد تـا بـرای جـبـران تـخـریـبـاتـش بـعـضـی از اشـتـراکـیـت هـا را احـیـاء نـمـایـد. امـا ایـن گـونـه اشـتـراکـیـت هـای نـو سـطـح و کـیـفـیـت اولـیـه را نـیـافـتـنـد. آن هـا نـه حـتـی از تـعـداد اعـضـاء پـیـشـیـن شـان بـرخـوردار گـشـتـنـد، زیـرا بـسـیـاری از فـعـالـیـن از بـیـم آزار گـریـخـتـه، بـه نـقـاط دیـگـری پـنـاهـنـده شـده یـا بـه جـبـهـۀ شـعـبـات آنـارشـیـسـتـی پـیـوسـتـه و یـا بـه زنـدان افـکـنـده شـده بـودنـد.

در لـوانـت، کـاسـتـیـل و در ایـالات هـوسُـکـا و تـروئـل حـمـلات مـسـلـحـانـۀ مـشـابـه بـه وسـیـلـۀ جـمـهـوری خـواهـان بـر ضـد خـوداداری در کـشـاورزی بـه عـمـل آمـدنـد. خـوداداری حـتـی الامـکـان در بـعـضـی مـنـاطـق کـه هـنـوز بـه چـنـگ فـرانـکـیـسـت هـا( پـی روان فـرانـکـو) نـیـفـتـاده بـودنـد، اسـمـاً در لـوانـت، بـه بـقـائـش ادامـه داد.

سـیـاسـت دوجـانـبـه ای کـه دولـت در والـنـسـیـا16 در مـسـئـلـۀ سـوسـیـالـیـزه کـردن کـشـاورزی بـه پـیـش بـرد، سـهـمـش را در شـکـسـت جـمـهـوری اسـپـانـیـا اداء کـرد.

در خـوداداری در صـنـعـت بـا نـتـایـج خـوب آن، بـه وسـیـلـۀ بـوروکـراسـی و سـوسـیـالـیـسـت هـای مـقـامـاتـیخـراب کـاری بـه عـمـل آمـد. یـک کـارزار خـشـن مـفـتـضـح سـازی از طـریـق مـطـبـوعـات و رادیـو تـدارک دیـده شـد، کـه اسـمـاً درسـتـکـاری شـوراهـای کـارخـانـه را هـدف گـرفـت. دولـت مـرکـزی جـمـهـوری خـواه از قـرار دادن هـر گـونـه وام در اخـتـیـار خـوداداری کـاتـالـونـیـا سـربـاز زد. هـنـگـامـی کـه کـومـوررا(Comorera) اسـتـالـیـنـیـسـت در ژوئـن 1937 بـه وزارت دارایـی مـنـصـوب گـردیـد، از قـرار داده شـدن مـواد خـام بـه کـارخـانـه هـای تـحـت ادارۀ کـارگـران مـضـایـقـه شـد، و آن مـواد در شـعـبـۀ خـصـوصـی ضـایـع گـردیـد.

دولـت مـرکـزی بـه بـهـانـۀ مـلاحـظـۀ دفـاع مـلـی، بـا فـرمـان 22 اوت 1937 فـرمـان اکـتـبـر 1936 کـاتـالـونـیـا درخـصـوص سـوسـیـالـیـزه کـردن صـنـایـع فـلـز و آهـن و مـعـادن را لـغـو نـمـود. آن مـغـایـر روح قـانـون اسـاسـیوانـمـود گـردیـد.

دروسـی کـه اشـتـراکـیـت هـا در اسـپـانـیـا بـر جـای گـذاشـتـه انـد، تـهـیـیـج کـنـنـده هـسـتـنـد. آن هـا در 1938 مـحـرک گُـلـدمـن بـه اظـهـار ایـن عـبـارات گـردیـدنـد: ” اشـتـراکـی سـازی صـنـعـت و زمـیـن بـزرگ تـریـن اقـدام بـه عـمـل آمـده در یـک دورۀ انـقـلابـی اسـت. وانـگـهـی، حـتـی اگـر فـرانـکـو پـیـروز و آنـارشـیـسـت هـا مـحـو شـونـد، انـدیـشـه ای کـه آن هــا حـامـلانـش بــه پـیـش بـوده انـد، زنــده

بـاقـی خـواهـد مـانـد.”

آنـارشـیـسـت هـا در انـقـلاب اسـپـانـیـا ١٩٣٦- ١٩٣٩ / ٨

توفان آراز

دروس انـقـلاب

مـارکـسـیـسـت هـانـس مـاگـنـوس انـزنـسـبـرگـر(Hans Magnus Enzensberger)(و. 1929) شـکـسـت جـنــبـش آنــارشـیـسـتـی اسـپـانــیـا را مـعــلــول آشــتـی نـاپــذیــری آنــارشـیـســت هــا دانــسـتــه اســت: ” رهـبـری ثـی.ان.تـیاف.آ.آی فـاسـد نـبـود؛ هـمـه مـی تـوانـسـتـنـد ایـن را بـه بـیـنـنـد. اکـثـر آن هـا کـارگـر بـودنـد؛ آن هـا حـقـوق از سـازمـان نـمـی گـرفـتـنـد؛ هـیـچ کـس دلـیـلـی بـرای مـتـهـم سـاخـتـن آن هـا بـه شـغـل پـرسـتـی، مـعـامـلـه و بـوروکـرات بـودن نـداشـت. اما مـطـالـبـۀ اخـلاقـی بـلاشـرطـی کـه آن هـا از خـود و جـنـبـش خـود مـی کـردنـد، در سـرنـوشـت دردنـاک شـان سـهـیـم بـود. ایـن بـه صـورت یـک شـک رنـج آمـیـز، مـکـث بـیـمـنـاکـی بـر ضـد خـودشـان، بـه مـحـض ایـن کـه از آنـان فـقـط اولـیـن قـدم راهـکـارانـه در جـهـت قـدرت خـواسـتـه مـی شـد، بـرمـی گـشـت. آن هـا هـرگـز چـگـونـگـی بـرخـورد بـه مـسـائـل سـیـاسـت اتـحـاد را فـرا نـگـرفـتـنـد. آن هـا از ایـن یـا آن مـورد سـازش نـاپـذیـر ایـدئـولـوژی شـان دسـت بـرنـداشـتـنـد.”17

آخـریـن کـنـگـرۀ مـلـی بـزرگ ثـی.ان.تـی پـیـشـا آغـاز جـنـگ داخـلـی کـمـبـود آشـکـار نـظـریـۀ ثـا بـتـی نـزد آنـارکـوسـنـدیـکـالـیـسـت هـا را بـرمـلاء سـاخـتـه بـود. رهـبـری ثـی.ان.تـی در یـک زمـان مـنـاسـب هـیـچ نـظـریـه ای درخـصـوص چـگـونـگـی مـوقـعـیـت جـنـبـش در یـک مـرحـلـۀ انـقـلابـی، کـه آنـارشـیـسـت هـا فـاقـد اکـثـریـت در هـمـه جـا بـاشـنـد، تـهـیـه نـدیـده، و لـذا نـاگـزیـر از تـوافـق هـایـی راهـکـارانـه بـا سـایـر گـروه بـنـدی هـای سـیـاسـی بـود. پـس از 18 ژوئـیـه 1936 رهـبـری ثـی. ان.تـی نـاگـزیـر از اتـخـاذ سـریـع تـصـمـیـمـات مـهـمـی از روزی بـه روز دیـگـر بـا نـتـایـج سـرنـوشـت سـاز گـردیـد.

یـک ضـعـف جـنـبـش آنـارشـیـسـتـی اسـپـانـیـا ایـن بـود، کـه آن تـا بـه درجـه ای عـمـل گـرا بـود، کـه فـعـالـیـنـش بـه بـحـث هـای نـظـری در مـسـائـل ایـدئـولـوژیـک کـم بـهـاء مـی دادنـد. درک ایـن کـه چـگـونـه اعـضـاء سـرشـنـاس اتـحـادیـۀ صـنـفـی تـوانـسـتـنـد بـدون روبـه رویـی بـا مـقـاومـت شـدیـد اکـثـریـت اعـضـاء عـادی تـدریـجـاً بـرخـلاف اصـول آنـارشـیـسـتـی رفـتـار نـمـایـنـد، مـسـتـلـزم تـوجـه بـه ایـن نـکـتـه اسـت، کـه ثـی.ان.تـی یـک جـنـبـش آنـارشـیـسـتـی بـه مـعـنـای مـحـدود نـبـود؛ آن آنـار شـیـسـت هـای رزمـجـو و اصـلاح طـلـب، نـیـروهـای مـیـانـه رو را دربـر مـی گـرفـت. و ایـن نـیـروهـا زمـانـی تـا آن درجـه قـوت گـرفـتـنـد کـه تـوده ای از کـارگـران غـیـرآنـارشـیـسـت بـا هـنـایـش از رُل مـسـلـط آنـارشـیـسـت هـا در پـروسـۀ اشـتـراکـی سـازی، در اولـیـن مـاه هـای جـنـگ داخـلـی عـضـو ثـی.ان.تـی گـردیـدنـد؛ از ژوئـیـه 1936 تـا آوریـل 1937 شـمـار اعـضـاء دوبـرابـر شـد( بـه 2 مـیـلـیـون رسـیـد!)

اگـر تـوضـیـح بـعـض عـلـل شـکـسـت رهـبـری ثـی.ان.تـی بـه ایـن صـورت قـابـل قـبـول بـاشـد، کـه آنـارشـیـسـت هـای اسـپـانـیـا واسـطـۀ بـیـن پـای بـنـدی بـه اصـول و ضـرورت راهـکـاری را نـادیـده گـرفـتـنـد( هـمـان گـونـه کـه از قـلـم انـزنـسـبـرگـر خـوانـدیـم)، تـوضـیـح عـلـل دیـگـر را بـایـد در ایـن واقـعـیــت جـسـت، کــه ثـی.ان.تـی پــیـشـا جـنـگ داخـلـی دارای اعــضــاء پــراگــمـاتــیـک بــسـیـاری در صـفـوف خـود بـود، کـه هـرگـز پـای بـنـدی چـنـدانـی بـه اصـول آنـارشـیـسـتـی نـداشـتـنـد.

صـرف نـظـر از ایـن کـه ضـعـف هـا و اشـتـبـاهـات آنـارشـیـسـم اسـپـانـیـا بـه چـه کـیـفـیـتـی بـوده بـاشـنـد، در هـر حـال انـقـلاب صـحـت یـکـی از انـدیـشـه هـای حـامـل آنـارشـیـسـم را تـأیـیـد نـمـود: انـسـان هـای عـادی مـشـتـرکـاً بـه خـوبـی قـادرنـد خـود یـک دگـرگـونـی اجـتـمـاعـی دمـوکـراتـیـک ژرف را بـدون کـمـک احـزاب پـیـش قـراول و بـدون سـازمـان هـای مـتـمـرکـز عـمـلـی سـازنـد. جـنـبـش تـوده ای آنـارکـوسـنـدیـکـالـیـسـتـی پـیـشـا جـنـگ داخـلـی ایـن تـز الـیـت گـرایـانـۀ ولادیـمـیـر ایـلـیـچ لـنـیـن(Vladimir Ilitj Lenin)(1924- 1870) را بـی اعـتـبـار سـاخـتـه بـود، کـه کـارگـران بـا نـیـروی خـود تـنـهـا قـادر بـه اعـتـلای خـویـش بـه یـک بـه گـفـتـمـان آگـاهـی اتـحـادیـه ای صـنـفـیهـسـتـنـد، و آگـاهـی انـقـلابـی شـان در نـتـیـجـه بـایـد از بـیـرون بـه وسـیـلـۀ رهـبـران رو شـنـفـکـرچـپ مـتـرقـی از صـفـوف بـورژوازی( با نـگـرش نـظـری در شـرائـط سـیـاسی سـوسـیـالـیـسـم) بـه آن هـا داده شـود.18 آزمـون هـا در اسـپـانـیـا مـؤیـد نـظـر مـیـخـائـیـل آلـکـسـانـدروویـچ بـاکـونـیـن(Mikhail Aleksandrovitj Bakunin)( 76- 1814) بـودنـد مـبـنـی بـر ایـن کـه مـطـالـبـۀ رهـبـران سـیـاسـی در خـصـوص رهـبـری و کـنـتـرل جـنـبـش هـای خـلـقـی ای کـه هـدف بـازتـصـرف قـدرت بـر زنـدگـی اجـتـمـاعـی را دنـبـال مـی کـنـنـد، هـرگـز نـمـی تـوانـد چـیـزی مـگـر یـک مـانـع بـرای ایـن جـنـبـش هـا بـاشـد.

(19/3/1398)

آنـارشـیـسـت هـا در انـقـلاب اسـپـانـیـا ١٩٣٦- ١٩٣٩ / ٩

توفان آراز

روشـنـگـری هـا و پـانـوشـت هـا

1- جـامـعـۀ اسـپـانـیـا تــا سـال 1936 تـحـت تـسـلـط چـنـد ائــتـلاف قـدرت کـم و بـیـش مـطـلـقـه قـرار داشـت. در 1931 یـک

شـکـل رژیــم جـمـهـوری بـرقــرار گـردیـد، ولـی آن در 1933 بــه وسـیـلـۀ یـک رژیــم دسـت راسـتـی نـیـمـه فــاشـیـسـتـی

مـنـحـل شـد. فــوریـه 1936 احـزاب بــه گـفـتـمـان جـبـهـۀ خـلـقـی“( مـهـم تــریـن شـان احـزاب سـوسـیـال دمــوکــرات و

لـیـبـرال هـای پـیـش رو) به اکـثـریـت در پـارلـمـان دسـت یـافـتـنـد. پـیـروزی ایـن احـزاب در انـتـخـابـات تـا درجـۀ زیـادی

بـه آن عـلـت بـود، کـه کـارگـران آنـارشـیـسـت بـسـیـاری بـه مـقـصـود احـتـراز از روبـه رویـی بــا وضـعــیـت نـامـنـاسـب

تـری بـه احـزاب جـبـهـۀ خـلـقـیرأی دادنـد.

2- Porque perdimos la guerra: Una contribución a la historia de la tragedia española, p.358(Madrid, G. del Toro,

1975)

3- La CNT en la revolutión española, vol.3, p.1015(Toulouse, 1951-53)

4- کـودتــای نـظـامـی فــاشـیـسـت هـا اسـپــانـیـا را بـه دو نــیـمـه تـقـسـیـم نــمـود. در خـاتــمـۀ 1936 بـخــش شـمـال غــربــی

تـحـت سـیـادت فـاشـیـسـت هـا و بـخـش هـای جـنـوبـی و شـرقـی در تـسـلـط جـمـهـوری قـرار داشـتـنـد.

5- اشـتـراکـی سـازی اجـبـاری فـی الـواقـع جـنـگ داخـلـی خـونـیـن دولـت شـوروی عـلـیـه دهـقـانـان بـود.

دولــت اشـتـراکـی سـازی را بـا ادعـای سـاخـتـگـی تـصـفــیـۀ کـولاک هـا “( قـشـر دهـقـانـان مـرفـه)، کـه تـخـمـیـنـاً

بــیـش از 3% کـل دهـقـانــان را تـشـکـیـل نـمـی دادنــد، بـه اجـراء گـذاشـت. طـبـق بـعـضـی ارقـام، در 1929 افـزون بـر

150000، در 1930 240000 و در 1931 285000 خــانــوار طــبـقــه بــنـدی شــده بـه عــنـوان کــولاک هــا بــه

سـیـبـری و مـنـاطـق شـمـالـی تـبـعـیـد گــردیـدنـد. مـحـاسـبـه شــده اسـت 8 مـیـلـیـون و نـیـم تــا 9 مـیـلــیـون دهــقـان زن و

مــرد و کـهـنـسـال و خـردسـال دچـار سـیـاسـت تـصـفـیـۀ کـولاک هــا شـدنـد. بـسـیـاری از ایــن دهـقـانـان نـگـونـبـخـت در

نـتـیـجـۀ مـقـاومــت اعــدام گـردیــدنــد؛ بـسـیــاری دیـگــرشـان در ضـمــن تـبـعــیــد بـــه درود زنــدگــی گـفــتــنــد. 8-6%

دهـقــانـان اتـحـاد شــوروی در اثــر سـیـاسـت تـصـفــیـۀ کــولاک هــا مـعــدوم گـشـتــنــد.(Dmitrij Volkogonov: Josef Sta

lin, Triumf og tragedie – et politisk portræt, ss.189-90(Denmark, Artia, 1992)

هـالــدور کـیـلـجـان لاکـسـنــس(Halldór Kiljan Laxness)( 98- 1902)، نــویـسـنـدۀ مـشـهــور، کـه در دورۀ فـاجـعـه

بـار اشـتــراکـی سـازی اجـبـاری از اتـحـاد شـوروی دیــدار نــمـود، بـعــدهـا در خـاطـراتـش از ایــن سـفــر تـحـت عـنـوان

En Digters opgør( مـخـالـفـت یـک نـویـسـنـدۀ خـلاق)( 1963)( صص 114 و 131) دربــارۀ دهـقــانـان اسـیـر اشـتــرا

کـی سـازی اجـبـاری نــوشـت: آن هـا از چـارچـوب هــسـتـی شـان بـیــرون رانــده شـده بــودنــد. (…) دقــیـقـاً در هـمـان

زمـان بــرآورد مـی شـد، کــه در حـدود 30 مـیـلـیـون دهــقـان از بـیـم اشـتـراکـی سـازی در کــشـور فـراری بـودنـد. (…)

مـن فـکـر مـی کـردم هـر صـورتـی کـه مـی بـیـنـم عـنـوان رمـانـی از تـمـام تـبـایـنـات مـهـم زنـدگـانـی اسـت.”

نـتـیـجـۀ سـیـاسـی بــااهـمـیـت اشـتــراکـی سـازی اجـبـاری از بـیـن رفـتــن اتـحـاد طـبـقـات کـارگــر و دهــقـان بــرای

هـمـیـشـه بـود.

6- Homage to Catalonia, p.247(England, Penguin Books, 1975)

7- هـمـان

8- اعـضـاء اتـحـادیــۀ صـنـفـی سـوسـیـال دمـوکــرات یـو.جـی.تـی(UGT) در شـعــاع وسـیــعـی در اشـتــراکـی سـازی، عـلـی

رغـم مـخـالـفـت رهـبـری یـو.جـی.تـی بـا خـوداداری انـبـاز گـشـتـنـد.

9- Anarchism and Workers’ Self-Management in Revolutionary Spain, p.380(Edinburg, AK Press, 2013)

10- Die Soziale Revolution in Spanien. Dokumente und Selbstdarstellungen der Arbeiter und Bauern, s.336(Berl

in, 1974)

11- امـا گُـلـدمـن(Emma Goldman)(1940- 1869)، کـه بــه دعـوت آنـارشـیـسـت هـای اسـپـانـیـا در 1936 بـه کـاتـالـونـیـا

سـفــر نـمـوده بـود، از جـمـلــۀ مـخـالـفـیـن هـمـکـاری رهـبــری ثـی.ان.تـیاف.آ.آی بــا احـزاب جـبـهـۀ خـلـقـیبـود.

بــه نـظـر گـلـدمـن کـمـونـیـسـت هـا در اولـیـن فــرصـت بـه سـلـب نـفـوذ از آنـارشـیـسـت هـا مـی پـرداخـتـنـد( امـری کـه

جـامـۀ حـقـیـقـت بــه خـود پــوشـیـد). ولـی گـلــدمـن بــه مـلاحـظـۀ حـسـاسـیــت اوضـاع از انــتـقـاد عــلـنـی از سـیــاسـت

رهـبـری ثـی.ان.تـیاف.آ.آی خـودداری نـمـود.

12- بـه عـنـوان نـمـونـه در کـشـاورزی بـهـره از 30 تـا 50 درصـد بـالا رفـتـه بـود.

13- در انـتـخـابــات پــارلـمـان(Cortes) در فــوریــه 1936 تــنـهـا 16 نـمـایــنـده از بـیــن 473 نـمـایـنــدۀ انــتـخـاب شــده از

حـزب کـمـونـیـسـت( اسـتـالـیـنـیـسـتـی) بـودنـد.

14- Jalones De Derrota Promesa de Victoria. Crítica y teoría de la revolución española (1930 – 1939), p.131(Spa

in, Distribuidor exclusivo, ZYX,1977)

15- چـنـد سـال پـیـش از آن یـکـی از مـؤسـسـیـن حـزب کـمـونـیـسـت اسـپـانـیـا( اسـتـالـیـنـیـسـتـی)، خـوآکـیـن مـائـوریـن(Joa

quin Maurin )، در مـه 1924 در جــزوه ای ضـمـن اعـلان جـنـگ بــه ثـی.ان.تـی نــوشـتـه بـود: ” مـحـو سـاخـتـن نـهـا

یـی آنـارشـیـسـم امــر دشـواری در کـشـوری اسـت، کــه جـنـبـش کـارگـری آن طـی نـیـم قـرن تـحـت هـنـایـش تـبـلـیـغـات

آنـارشـیـسـتـی قـرار گـرفـتـه اسـت. ولـی مـا کـار آن را خـواهـیـم سـاخـت.

16- دولـت مـرکـزی جـمـهـوری خـواه در مـادریـد در نـوامـبـر 1936 بـه والـنـسـیـا نـقـل مـکـان داده شـده بـود.

17- Der kurze Sommer der Anarchie, s.272(Frankfurt am Main, 1972).

18- لـنـیـن: ” چـه بـایـد کـرد؟“( 02- 1901)،

Lenin, Werke, bd.5, s.386(Berlin, Dietz, 1961-64)

%d هاوشێوەی ئەم بلۆگەرانە: