Day: 09/03/2014
“آنارشیسم” به چه معناست؟
“آنارشیسم” به چه معناست؟
به نقل قول از Peter Kropotkin، آنارشیسم “سوسیالیزم بدوندولت است.” [Anarchism, p. 46] به عبارت دیگر، “آنارشیسم به معنایمنسوخ کردناستثمار و ستم انسان به انسان که همان لغو مالکیت خصوصی (همچون کاپیتالیسم) و حکومت است، می باشد.” [Errico Malatesta, Towards Anarchism, p. 75]
بنابراین، آنارشیسم نظریه ای سیاسی است که هدفش ایجاد جامعه ای است بدون سلسله مراتب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی. آنارشیست ها ادعا می کنند که آنارشی — بدون حکمران — نوع قابل اجرایی از سیستم اجتماعی است کهبرای بیشینه کردن آزادی فردی و برابری اجتماعی کار می کند. آن ها آزادی و برابری را در یک رابطه ی متقابلوتنگاتنگ می بینند. و یا آنچنان که Bakunin در جمله ی مشهور خود می گوید:
“ما به این باور رسیده ایم که آزادی بدون سوسیالیزم یعنی ستم و بی عدالتی، و سوسیالیزم بدون آزادی یعنی بردگی و بیرحمی.” [The Political Philosophy of Bakunin, p. 269]
تاریخ جوامع انسانی این مسئله را ثابت می کند که آزادی بدون برابری آزادی برای قدرتمند است. و برابری بدون آزادی غیرممکن بوده و توجیهی برای بردگی است.
اگرچه انواع مختلفی از آنارشیسم وجود دارد (از Individualist Anarchism تا Communist Anarchism) اما تمام آن ها دو نکته را در بطن خود در اشتراک دارند؛ مخالفت با حکومت و مخالفت با کاپیتالیسم. به نقل قول از Individualist Anarchist (آنارشیست فردگرا) — Benjamin Tucker — آنارشیست ها “بر منسوخ کردندولت و برانداختن رباخواری، حکومت انسان بر انسان و استثمار انسان توسط انسان پافشاری می کنند.” [Native American Anarchism, p. 140] تمام آنارشیست ها سود، بهره و کرایه را به چشم رباخواری (یا استثمار) می بینند و با آن و شرایطی که آن را به وجود می آورد به اندازه ی دولت و حکومت مخالفت می کنند.
آنچنانکه Susan Brown “زنجیره ی اتحاد” آنارشیسم می نامد”محکومیت همگانی سلسله مراتب و سلطه گرایی و میل به مبارزه برای آزادی یکایک انسان هاست.” [The Politics of Individualism, p. 108] برای آنارشیست ها، انسان نمی تواند به آزادی برسد اگر در چنگال حکومت و یا قدرت کاپیتالیست باشد. چنانچه Voltairine de Cleyre در خلاصه ی خود می آورد:
“آنارشیسم… امکان جامعه ای را آموزش می دهد که نیازهای یکایک افراد در آن تامین شده وپرورش کاملذهن و جسم سرلوحه ی زندگی همگان است… [آنارشیسم] می آموزد که دستگاه غیرعادلانه و ستمگر تولید و توزیع کنونیعاقبت بایستی نابود شده و توسط سیستمی جایگزین شود که آزادی کار کردن را برای همگان– بدون نیاز به اربابی که کارگر باید قمست عمده ای از تولید خود را به او بفروشد — ضمانت می کند. آنارشیسم از انسان مطیع وغافلیک ناراضی می سازد و ازشورشیبی اطلاعیک ناراضی هوشیار… آنارشیسم به دنبال بیدار کردن حس آگاهی انسان نسبت به ستم و بیداد بوده، خواستار جامعه ای بهترو حسی برای ادامه ی جنگ پایان ناپذیر بر علیه کاپیتالیسم و حکومت است.” [Anarchy! An Anthology of Emma Goldman’s Mother Earth, p. 23-4]
از اینرو، آنارشیسم نظریه ای سیاسی است که طرفدار ایجاد آنارشی — جامعه ای استوار بر قائده ی “بدون حکمران” — است. برای دست یافتن به این هدف “آنارشیست ها نیز همچون تمام سوسیالیست ها باور دارند که زمان مالکیت خصوصی زمین، سرمایه و ماشین آلات به سر آمده و محکوم به ناپدید شدن است. و اینکه ابزار تولید بایستی دارایی مشترک جامعهباشد و مشترکاتوسط تولید کنندگان ثروت اداره گردد. و… آن ها متذکر می شوند که تشکیلات سیاسی ایده آل دریک جامعه زمانی رخ می دهد که اختیارات و کار دولت به حداقل خود برسد…و اینکه هدف نهایی جامعه کاهش اختیارات دولت به صفر است. و این همان جامعه ی بدون دولت — آنارشی — است.” [Peter Kropotkin, Op. Cit., p. 46]
آنارشیسم جامعه ی امروز را تجزیه و تحلیل کرده و نقد می کند. اما در عین حال تصویری از پتانسیل جامعه ی جدید را ارائه می دهد؛ جامعه ای که نیازهای بخصوص انسان که جامعه ی کنونی آن ها راانکار می کند راتکمیل می سازد. این نیازها به طور بسیار ساده آزادی، برابری و اتحاد هستندکه در قسمت دوم این FAQ به بحث گذارده خواهند شد.
آنارشیسم تجزیه و تحلیل انتقادی را با امید به هم آمیخته، و یاآنچنان که Bakunin در روزهای ابتدایی خود اشاره می کند، “انگیزه برای ویران کردن، انگیزه ای آفریننده و خلاق است.” هیچکس نمی تواند جامعه ای بهتر بسازد بدون اینکه درک درستیاز نقایص و مشکلات جامعه ی کنونی داشته باشد.
اما باید تاکید کنیم که آنارشیسم فراتر از تجزیه و تحلیل وارائه ی تصویریاز جامعه ی جدید است. آنارشیسم ریشه در مبارزه دارد؛ مبارزه ی ستمدیده برای آزادی خود. به عبارت دیگر، آنارشیسم راه جدیدی را به جامعه ای استوار بر نیازهای مردم — و نه قدرت — ارائه می کند وزمین خاکی مانرا به سود و منفعتترجیج می دهد. به نقل قول از آنارشیست اسکاتلندی — Stuart Christie:
“آنارشیسم جنبشی است برای آزادی مرد… واقعی، دموکراتیک و طرفدارمساوات بشر است … آنارشیسم بهعنوان مبارزه ای مستقیم از سوی ستمدیده وبر علیهظلم، ستم و استثمار آغاز شد و همچنان نیز ادامه دارد. آنارشیسم بافزونی یافتندسیسه آمیز قدرتحکومت و عادات و صفات مهلک مالکیت فردی مخالفت می کند. این دو — با هم و یا به تنهایی — فقطمنافع عده ای خاص رابهقیمت منافع دیگران تامین می کنند.
“آنارشیسم همتئوریک و هم عملی است. از نظر فلسفی، آنارشیسم قصد ایجاد بالاترین درجه یاتحاد، هماهنگیو مصالحه بین افراد، جامعه و طبیعت را دارد. از نظر کاربردی، هدف آنارشیسم بدینگونه است که ما خود را آنچنان سازمان دهیم و به نوعی زندگی کنیم که سیاستمداران، دولت ها، حکومت ها و صاحب منصبان آنان را به امری غیر لازم و اضافی تبدیل سازیم. در یک جامعه ی آنارشیست، افراد با احترام متقابل در اجتماعات غیر اجباری (بدون رابطه یرئیس و مستخدم)سازمان داده خواهند شد و ابزار تولید و توزیع در مالکیت عموم خواهد بود.
“آنارشیست هاانسان هاییخیالباف با قوائد و تفکراتانتزاعی نیستند… آنارشیست ها بسیار خوب می دانند که یک جامعه ی کامل وعالی همینفردا به دست نخواهد آمد.در واقع این مبارزه برای همیشه ادامه خواهد داشت!
“سرانجام، این مبارزه است که نتیجه را تعیین می کند. و پیشرفت به سوی یک اجتماع معنی دار بایدبا مخالفت کردن و ایستادن در مقابل هر نوع بی عدالتی و ستم آغاز شود. به طور عامیانه تر، این به معنایمخالفت کردن باهر نوع استثمار وبه مبارزه طلبیدنحقانیت هر نوعحاکمیت اجباریاست. آنارشیست ها اگر تنها یکاعتقاد غیرقابل تغییر داشته باشند،این است که زمانی که عادت تسلیم شدن به سیاستمداران و ایدوئولوژی پردازان از بین برود، و زمانی که مقاومت در برابر سلطه گرایی و استثمار پدیدار شود، آن زماناست که مردم عادیقادر خواهند بود تاتمام جنبه های زندگی خود را در هر زمان و هر مکانی — آزادانه و عادلانه — اداره کنند.
” آنارشیست ها نهجدا از مبارزات مردمیهستند و نه قصد تسلط بر آن را دارند. آنان تلاش می کنند تا آنچه را که می توانند به صورت عملی انجامدادهو در بالا بردن حس خودسازی فردی و همبستگی و انسجام گروهی مساعدت و همکاریکنند. این مسئله بسیار مهم است که ماتفکرات و ایده های آنارشیست ها در مورد روابط داوطلبانه، تساوی و برابریدر تصمیم گیری ها، یاری متقابل و انتقادات آنان از تماماشکال تسلط و تحکم در جنبش های فلسفی، اجتماعی و انقلابی را در نظر داشته باشیم.” [My Granny made me an Anarchist, p. 162-3]
آنارشیست هاباور دارندکه آنارشیسم به طور ساده بیانی تئوریک از توانایی ما برایسازمان دادنخود و اداره ی جامعه بدون نیاز به اربابان و سیاستمداران است. آنارشیسم اجازه می دهد تا طبقه ی کارگر و دیگر مردم ستمدیده از قدرت خود به عنوان طبقه آگاه شده، از منافع خود دفاع کرده و برای تغییر دادن اساسی جامعه مبارزه کنند. فقط با انجام این است که ما می توانیم جامعه ای مناسب را برای انسان به وجود آوریم.
آنارشیسم یک فلسفه ی انتزاعی نیست. ایده ها و نظریاتآنارشیست هر روزبه مرحله ی اجرا گذارده می شوند. هر زمان که انسان ستمدیده برای حقوق خود به پا می خیزد، برای آزادی خود اقدام می کند، همبستگیو تعاون را به مرحله ی اجرا می گذارد، و خود را بدون ارباب و رهبر سازمان می دهد، آنجاست که روح آنارشی متبلور می شود. آنارشیسم تنها سعی می کند تا این تمایلات آزادیخواهانه را قدرت بخشیده و آن رابارور سازد. همانطور که در قسمت های آینده در مورد آن بحث خواهیم کرد، آنارشیست ها تفکرات و ایده های خود را به راه های گوناگون در درون سیستم کاپیتالیست به کار می برند تا اندکی آن را تغییر دهند تا زمانی که به طور کامل از آن رهایی یابند.
**********************
منبع ترجمە: جنبھە نجات حیوانات
پرسشهای متداول آنارشیستی / A.1.4
http://no-compromise.blogfa.com/8703.aspx
An Anarchist FAQ – انگلیسی
http://anarchism.pageabode.com/afaq/index.html
زبانھای دیگر
الرواج الاقتصادي وفرق الموت
الرواج الاقتصادي وفرق الموت
الحشد والتعبئة الجماهيرية والاستقطاب الاجتماعي الذي ادى الى الحرب الاهلية كان قمة ازمة اجتماعية استحكمت في اسبانيا طوال عقود. بدأت الازمة في الاعلان عن نفسها ابان فترة الحرب العالمية الاولى. اتخذت اسبانيا وضع الحياد اثناء الحرب واصبحت قادرة على التجارة مع كلا الطرفين: الحلفاء والمحور. بدأت عملية رواج للصناعة الكثيفة والتمدين في قطالونيا. واستمر كل هذا الازدهار اثناء الرواج العالمي للعشرينات. في تلك الفترة كانت برشلونة اسرع المدن في غرب اوروبا نموا. نشأت ضواحي صناعية سريعا حول المصانع الجديدة. كانت برشلونة مركزا تجاريا كبيرا في البحر المتوسط منذ العصور الوسطى، وكانت بيتا لطبقة رجال الاعمال في شتى مجالات الاقتصاد.
ايضا ادى الرواج الاقتصادي بسبب الحرب العالمية الاولى الى نمو المنظمتان الرئيسيتان للعمال في اسبانيا، الكونفدرالية والاتحاد العام. وشجعت الثورة الروسية في فبراير ١٩١٧ ايضا على ظهور اتجاه راديكالي بشكل متنامي. كانت اعلى نقطة في الكفاح العمالي اثناء الحرب العالمية الاولى اضرابا وطنيا عاما في ١٩١٧، ايدته كلتا المنظمتان، الكونفدرالية والاتحاد العام. في برشلونة سادت الكونفدرالية على المدنية حتى تحرك الجيش لقمع الاضراب. (رواية فيكتور سيرج “ميلاد سلطتنا” هي رواية مؤثرة عن احداث الاضراب العام في برشلونة عام ١٩١٧).
لمواجهة التهديد المتنامي للكونفدرالية في قطالونيا، بدأ سيفريانو مارتينيز انيدو، رئيس شرطة برشلونة، تجنيد مسلحين لاغتيال مسئولي ونشطاء الكونفدرالية، بمساعدة البوليس. قدم اصحاب الاعمال ومسئولو الكنيسة الكاثوليكية الرومانية التمويل اللازم لفرق الموت هذه. اثناء هذه الفترة وقعت ٤٤٠ محاولة قتل عمال في قطالونيا . اجبر العمال على الانضمام قسرا لنقابات العمال “الصفراء”، (“الاتحادات النقابية الحرة”)، تحت تهديد السلاح. قلب صغير من العمال الكارليين المتدينين كانوا قد شكلوا هذه النقابات الحرة. الكارلية كانت شكلا من الفكر السياسي الكاثوليكي اليميني في اسبانيا. كرد فعل، شكل بعض الاناركيين الشباب مجموعات عمل مسلح، قامت بعمليات ثأرية اغتالت فيها اصحاب الاعمال وزعماء الكنيسة الذين شاع عنهم تمويلهم لفرق الموت تلك.
لسنوات ظلت اسبانيا تحاول التمسك باخر قطعة ارض من امبراطوريتها في المغرب. في ١٩٢٣ احدى الحملات العسكرية في المغرب، ارسلها الملك الفونسو، افضت الى كارثة راح فيها ١٠ الاف جندي اسباني. اطبق الجيش بالديكتاتورية على اسبانيا، برئاسة الجنرال ميجويل بريمو دا ريفيرا، جزئيا كوسيلة لقمع الغضب الناتج عن هذه الكارثة. تم حظر الكونفدرالية في عموم البلاد. تقدم بريمو دا ريفيرا مخططا لدمج الاتحادات النقابية في الدولة بواسطة هيئات التحكيم؛ وشجع الجنرال مشاركة الاتحاد العام للعمال بوصفه بديل “اكثر مسئولية” من الكونفدرالية. “النقابات الحرة”، التي بشرت بالتناغم بين العمل ورأس المال وبشكل من الفاشية الكهنوتية البروليتارية، تنافست مع الاتحاد العام للعمال على التمثيل داخل هيئات التحكيم. شكلت النقابات الحرة، بدعم من الدولة ورجال الاعمال، منظمة على المستوى القومي عام ١٩٢٥ (الفدرالية الوطنية للنقابات الحرة – FNSL) بعضوية ٢٠٠ الف ، مساوية في الحجم تقريبا للاتحاد العام للعمال.
*********************
مصدر : الاناركية مجتمع بلا رؤساء او المدرسة الثورية التي لم يعرفها الشرق
إعداد وعرض: احمد زكي
الاناركية الثورة الروسية في اوكرانيا ١٩١٧ – ١٩٢١